رمان کوتاه عاشقانه و بهترین تعریف عشق | جدید 1402

رمان کوتاه عاشقانه در بین جوانان و حتی بزرگسالان بسیار محبوب شده است و حس و حال انسان را خوب میکند.
این رمان کوتاه عاشقانه را خوانید تا در اخر این رمان خودتان را بسنجید که ایا واقعا عاشق هستید ؟ ایا عاشق بودن صرفا یعنی دوست داشتن؟ شاید عشقتان فقط یک وابستگی ساده است.

رمان کوتاه عاشقانه

صبح که از خواب بیدار شدم دلم را زدم به دریا و قصد کردم که عشق تو را به مادرم بگویم.
قبل از اینکه حرفی بزنم موهایم را باز کردم و روی شانه ام ریختم مادرم همیشه میگوید وقتی موهایت را باز میکنی انگار چند سال بزرگتر میشوی…

میخواستم وقتی از عشق تو میگویم بزرگ باشم….
بعد از ان دو استکان چای ریختم و چای را مقابلش گذاشتم و کنارش نشستم….

با تردید و شک گفتم : مادر جان اگر ادم عاشق باشد زندگی چقدر دلنشین تر بر ادم میگذرد نه ؟
عینک را از چشمش برداشت و نگاهش را به موهایم دوخت انگار که حساب کار دستش امده باشد نگاهش را از من گرفت گفت :

عشق چیز بسیار عجیبی است دختر نازم انگار که جهانی را توی مردمک چشمت داشته باشی و دیگر هیچ نبینی و هیچ نخواهی
با تمام ندیدن ها و نخواستن ها باز هم شاد باشی و دلخوش…

عشق اما خطرات خاص خودش را دارد عاشق که باشی باید از خیلی چیزها بگذری گاهی از خوشی هایت گاهی از جوانیت…
دستی بر موهایش برد و ادامه داد : عاشقی برای بعضی ها فقط از دست دادن است و برای بعضی هم بدست اوردن

گاهی نمیخرد نمیپوشد نادیده میگیرد که معشوقه اش ناراحت نشود
تازه داستان ادامه دار تر میشود وقتی زنها حس مادری را تجربه میکنند….
عشقی صد برابر بزرگتر با فداکاریهای که در زبان نمیگنجد

دختر مهربان من عاشقی بلای جان ادم نیست اما اگر زودتر از وقتش به سرت اید از پا در میای…

بلند شدم و موهایم را باز بافتم…برای بزرگ شدنم زود است..خیلی زود