هم سلولی نادر پس از آزادی پیش فرزانه آمده و همه اتفاقاتی را که برای نادر افتاده و مرگ نادر و قبر و امانتی نادر را برای او بیان میکند. فرزانه امانتی نادر را پیدا میکند و تصمیم میگیرد که با یک شناسنامه جعلی از ایران برود در طرف دیگر دختر مالک به دنیا میاید و مالک پس از تولد فرزندش به جبهه میرود. فرزانه برای انتقام از مالک و مرضیه دختر آنها را میدزدد و نام آن را ارغوان میگذارد.