در شهری زن وشوهر فقیری زندگی می کردند.زن هر روز گویی را می ساخت و به مرد میداد تا آن ها را بفروشد .مرد هر روز آنها را به مغازه بقالی شهرشان می فروخت.آن زن گوی ها را دایره ای شکل و به وزن 1 کیلو درست می کرد…
مرد پس از فروختن آنها مایحتاج زندگیشان را خریداری می کرد.روزی مرد بقال تصمیم گرفت تا گوی ها را وزن نماید.پس از وزن کردن متوجه شد که آنها 900 گرمی هستند نه 1 کیلویی.وقتی روز بعد مرد فقیر به مغازه آمد، مرد بقال با عصبانیت گفت دیگر گوی ها را نمی خرد.زیرا تو گوی های 900 گرمی را به جای 1 کیلویی به من داده ای!!!!!!
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت : ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما می خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم !
برنامه دورهمی مهران مدیری
عکس پسر خوشگل ایرانی
رنگ سال ۹۹
جملات زیبا درباره پدر و مادر
جملات زیبا درباره پدر
قیمت طلا و سکه امروز در ایران
قیمت دلار و انواع ارز امروز در ایران
عکس بچه های ناز و مامانی
بیوگرافی کامل آرات حسینی پسر فوتبالیست نابغه ایرانی همراه عکس
همسر کیهان کلهر نوازنده معروف ایرانی کیست ؟
تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا