خلاصه داستان قسمت بیست و چهارم برنامه ماه عسل ۹۷ | جدید 1402

خلاصه داستان قسمت بیست و چهارم برنامه ماه عسل ۹۷ | جدید 1402
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

قسمت بیست و چهارم برنامه ماه عسل :

میثم از مهمان نا خوانده ای گفت که ناگهان در زندگیش پیدا شد و ۷ نقطه بدن او را درگیر کرد و آن سرطان بود.

در ۲۷ سالگی تنها ۵۰ درصد شانس زندگی دارد و این یعنی بسیار دیر متوجه بیماری سرطانش شد.

به گفته پزشکان ۷۰ درصد بدن او به بیماری مبتلا شده بود و تنها نیروی جوانی توانسته بود او را زنده نگه دارد.

 

او نگذاشته بود خانواده اش بفهمند که سرطان دارد اما وقتی پدرش فهمیده بود پسرش سرطان دارد از دست رفت.

بیمار سرطانی برنامه ماه عسل با خدا راز و نیاز می کند و می گوید اگر قرار است بمیرم بمیرم و اگر قرار برماندن است پس با قدرت و امید می جنگم. پس از آن خدا در زندگی او معنای دیگری پیدا می کند و خدایی می شود.

در ادامه مهمان بعدی برنامه وارد استودیو شد که همسر او بود.

او از جریان آشنایی او در بیمارستان و طول درمان گفت و این که با هم در طول ان مدت سر و کله زیادی زدند.

 

در ان برهه همسرش که ان زمان پرستارش بود نیاز به خانه داشت و او برای او خانه فراهم کرد.

بعد از پیدا کردن خانه شماره او را میگیرد و پیام هایی رد و بدل کرد و چون از حالت پیامک های پزشکی خارج شد دختر او را بلاک کرد.

بعد از این که از بلاک خارجش کرد او گفت که فقط به او نیاز داشت که کمکش کند ان وقت نتیجه اش بلاک است؟

دختر می گوید میثم دارای انرژی مثبتی بود و تا ان زمان بیماری با این انرژی ندیده بود.

مرد گفت در پارک نشسته بودیم که با سر و موی ریخته گفتم با من ازدواج می کنی؟ و دختر بهت زده شد. مرد گفت برو فکرت را بکن.

 

بعد از رسیدن این دو به هم و ازدواج حال مرد بهتر و خوب شد. او پیوند مغز و استخوان و شیمی درمانی را گذراند در حالی که در اتاق شیشه ای بود و مادر و خواهر و همسرش از پشت شیشه او را می دیدند.

مرد گفت که همیشه باید بر خدا توکل کرد و به ۱۴ معصوم متوسل شد که ۱۴ گوهر هستی هستند.

 

احمد مهمان دیگر برنامه و یزدی است. احمد عاشق است و برای عشقش هر کاری کرده اما به هدفش نرسیده است. به دلیل اضافه وزنش از کودکی، از جامعه دور شده و هیچ جا حضور نمی یافت. الان که ۲۹ ساله است ۱۲۵ کیلو وزن کم کرده است. او می گوید: وقتی لیساسنم را تمام کردم بیکار بودم و ۲۲۰ کیلو بودم به خواستگاری رفتم و دختری را که دوست داشتم به من ندادند. الان که چهار سال گذشته و دکتری دارم، استخدام دولتی هستم و ۱۲۵ کیلو وزن کم کرده ام هنوز با ازدواج با دختر مورد علاقه ام مخالفت می کنند. تصمیم من فقط ازدواج با همین دختر است. احتمالا بعد از ماه مبارک بازم به خواستگاری دختر مورد علاقه ام بروم.

میثم، مهمان اول برنامه می گوید: این مسیری که احمد رفته همان عشقی است که با توکل بر خدا به آن رسیده و بدون مرز است و انتها ندارد.

 

درباره شکست سرطان خود می گوید: من شدیدترین شرایط را پشت سر گذاشتم و وحشتناک ترین دردها را تحمل کردم. آدم های مانند من زیاد است اما من توکل کردم به خداوند و جنگیدم تا به اینجا رسیدم.

  • بدون دیدگاه
  • 2018-06-10
https://www.rahafun.com/?p=81960
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا