خلاصه قسمت آخر سریال ترکی دختر سفیر ❤️ | سریال دختر سفیر چند قسمت دارد ؟

خلاصه قسمت آخر سریال ترکی دختر سفیر ❤️ | سریال دختر سفیر چند قسمت دارد ؟
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

سریال ترکی دختر سفیر یکی از جدیدترین سریال های کشور ترکیه در سال ۲۰۱۹ به کارگردانی امره کاباک کوشان محسوب می شود. این سریال از آبان ماه از شبکه استار تی وی پخش می شود.

 

از اسامی بازیگران سریال دختر سفیر میتوان به اوراز کایگیلار، ارهان الپای بازیگر نقش اکین، انگین و نسلیهان نام برد .

 

خلاصه سریال ترکی دختر سفیر

 

 

خلاصه قسمت آخر سریال ترکی دختر سفیر

طبق رسم همیشگی ؛ خلاصه قسمت آخر سریال دختر سفیر را در همین مطلب برای شما قرار میدهیم ؛ به این صورت که اگر امروز قسمت جدیدی پخش شود ؛ خلاصه داستان را به صورت متنی در ادامه برای شما عزیزان قرار میدهیم .

 

خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۷۳

صبح گاوروک جلوی خانه ناره با او روبرو میشود.

ناره میگوید از تو تعجب میکنم که با وجود عشقت به زهرا با عشه نامزد کردی.

اما بلافاصله شرمنده میشود و از کاوروگ به خاطر حرف های نسنجیده اش عذرخواهی میکند و گاوروک میگوید من از دست تو عصبانی نمیشم.
چون اگه کوه هم جای تو بود از غصه فرو ریخته بود.

ناره به خانه گدیز میرود و میگوید منو گدیز امروز توی شرکت جلسه داریم.به زودی عمو یحیی میاد و تو رو به دیدن الوان میبره.

و با گدیز به شرکت جدید میروند.

گلسیه نقشه کشیده و آن را با الوان و زهرا در میان میگذارد و میگوید لوکی عاشق و دوست پسر سابق بنفشه بوده و هنوز هم بنفشه رو میخواد.
میخوام اونو اینجا استخدام کنیم تا زبون بنفشه کوتاه بشه.

زهرا و الوان هم از فکر او خوششان می آید.

ناره به گدیز قبل از رسیدن به شرکت میگوید از تو انتظار نارو زدن نداشتم تو نباید به سنجر چیزی میگفتی.

گدیز جواب میدهد احازه نمیدم دخترشو از اون دور کنی .

ناره میگوید اگه دستو پامو هم زنجیر کنی خواهم رفت.

سنجر هم به شرکت می آید و ناره میگوید من چند روز دیگه از اینجا میرم و رو به سنجر میگوید چون زنت حامله است حضانت ملک رو به تو نمیدم.

سنجر هم میگوید چون ملک رو توی تیمارستان به دنیا آوردی به تو هم حنت رو نمیدن.

و وقتی چشمان اشک آلود ناره را میبیند میگوید گفته بودم اگه بخوای بری آدم بدس خواهم شد.

در همین حال افراد سنجر از آسیاب قدیمی با او تماس میگیرند و میگویند به گفته دکتر حال آکین خوب است و آماده تحویل به پلیس است.

سنجر به کاوروگ زنگ میزند و از او میخواهد اکین را به اداره پلیس ببرد.

قهرمان از قبل از طریق گون چلبی با آکین آشنا شده و میداند که او پولدار است.

حتی قبلا یکبار از غفلت نگهبان استفاده کرده و به آسیاب و دیدن آکین رفته است.

آکین به او گفته اگر قهرمان کاری کند که او و ناره به خارج بروندبه او ده ملیون دلار خواهد داد.

به شرطی که ناره را بدزدد و قهرمان هم پیشنهاد او را پذیرفته است.

حالا که قرار است آکین تحویل پلیس دا ه شود قهرمان میفهمد وقت عمل رسیده و وقتی سنجر به او میگوید اگه ده ملیون رو جور نکنی سهامتو از دست خواهی داد به افراد خودش زنگ میزند و دستور میدهد اماده عملیات باشند.

سنجر هم از گدیز میخواهد که با قهرمان جلسه را ادامه دهد.

او و ناره به دادگاه خواهند رفت.

ولی وقتی به خانه گدیز میرسند تا ملک را با خود ببرند موگه میگوید یحیی اومد و ملک رو با خودش به عمارت برد.

ناره با نگرانی به سنجر میگوید اگه بنفشه چیزی از بارداریش له ملک بگه ملک تحمل نمیکنه و به سرعت به سمت عمارت میرود.

یحیی ملک را به عمارت میرساند و دم در به بنفشه خبر میدهد که به دیدن ملک برود.

بنفشه به ملک میگوید بچه پدرت توی شکم منه و از این به بعد سنجر پدر اون هم خواهد بود.

ملک که شکه شده دستو پایش قفل میشود و خشکش میزند.

یحیی با دیدن وضعیت ملک به خانه میرود تا الوان را صدا کند و اهله خانه بیدکن میریزند.

ولی اثری از ملک نیست.

از آن طرف گاورک به آسیاب بادی میرود درحالی که ملک در صندوق عقب ماشین گذاشته شده.

سنجر و ناره به عمارت میرسند ولی پلیس آنجاست و الوان با چشمان گریان میگوید بنفشه به ملک در مورد بچه اش گفته.

اون حالش بد شده و از طری پیداشم نمیکنیم چون غیبش زده.

ناره به سمت سنجر میرود و داد میزند اگه بلایی سر ملک بیاد همه تونو خواهم کشت.

سنجر اورا بغل میکند و اطمینان میدهد که پیدایش میکند.

گاوروک به همراه آکین به سمت اداره پلیس میرود.

اما افراد قهرامان سعی میکنند مانعش شوند.

ولی گاوروک کنترل ماشین را از دست میدهد و در دره سیوط میکند.

افراد قهرمان آکین را با خود میبرند.

کاوروگ از متشین بیرون می افتد و بی هوش و خونی است.

ملک با زحمت در صندوق عقب را باز میکند و خودش را بیرون میکشد.

گاوروک را پیدا میکند و کنار او تا شب مینشیند و گریه میکند.

او با دیدن سگی با او همراه میشود تا برای او کمک بیاورد.

 

خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۷۲

سنجر که کم مانده از حرفهای گدیز چشم هایش از حدقه بیرون بزند به ناره نگاه میکند و ناره هم که متوجه حرف های گدیز نشده با کنجکاوی به او خیره میشود.

گیدیز به او میگوید ما سر این که تو اینجا کار کنی یا توی شرکت من به توافق نرسیدیم.

ناره میگوید هردو باهم تصمیم میگیرید و منو هم داخل آدم حساب نمیکنید.نظرم برای هیچکدومتون مهم نیست.

گدیز به سنجر خبر میدهد که ناره قصد دارد بعد از گرفتن سرپرستی ملک با او به سوییس برود.

ناره که از گدیز انتظار این رفتار را ندارد به سمت در میرود ولی سنجر دست او را میگیرد و به اتاق شرکت میبرد و میگوید: به من نگاه کن و اسممو صدا بزن.

ناره امتناع میکند و سنجر اورا بغل میکند و میگوید با من میای یا به زور میبرمت.

ناره خودش را از او جدا میکند و در سکوت سوار ماشین میشود.

در عمارت افه اوغلو همه دور میز غذا نشسته اند.

خالصه با ناراحتی حرکات بی ادبانه نجرت را زیر نظر دارد.

الوان سر میز رو به عاتکه و نجرت میگوید مهمون برای سه روز میمونه و روز سوم میره.

بنفشه که میداند که الوان آمده تا از او انتقام بگیرد میگوید حتما ناره تو رو روز سوم بیرون انداخته که اومدی.

یحیی ناراحت میشود و میگوید من به الوان التماس کردم و برش گردوندم.

الوان از حرف یحیی آرام میشود و کنار او مینشیند و اشاره به نیامدن سنجر میکند.

بنفشه که به این حرف حساسیت دارد دستش را روی شکمش میگذارد و به بچه دار نشدن الوان کنایه میزند.

در همین حال زهرا به الوان زنگ میزند و میگوید من و ملک و گدیز دم در خونه ناره هستیم.

الوان میگوید من به عمارت برگشته ام و زهرا با خوشحالی به سمت عمارت حرکت میکند و گدیز هم ملک را با خود به خانه اش میبرد و میگوید ممکنه بنفشه بخواد حامله بودنش رو به ملک بگه.

سنجر ناره را به کلبه جنگلی میبرد و میگوید وقتی بهم گفتی دیگه نمیخوای اسممو صدا بزنی دیوونه شدم و اینجارو بهم ریختم.

اگه بخوای بری به آتیش میکشم.

ناره میگوید من نمیخوام به حرف مردی گوش بدم که زن و زندگی داره و زنش حامله است.

سنجر التماس کنان میگوید من عاشقتم دلم میخواد هرجا دوست داری بری و برای خودت زندگی کنی ولی نمیتونم رهات کنم چون سرنوشت ما به هم گره خورده.

ناره میگوید تو ۹ سال منو نخواستی و سکوت کردی.

سنجر قسم میخورد که همیشه به فکر او بوده و در ضمن میپرسد اگه قرار بود رهام کنی چرا نذاشتی من آکین رو بکشم و خودمو تسلیم پلیس کنم؟

و تهدید میکند اگر ناره قصد رفتن کند حضانت ملک را به او نخواهد داد.

ناره میگوید این تو هستی که خوشبختی رو همیشه از ما گرفتی و تنها در جاده راه می افتد و سوار تاکسی میشود و سنجر رفتن اورا تماشا میکند و از پشت سر داد میزند اگه بری من آدم بدی خواهم شد.

ناره پیغامی از گدیز دریافت میکند که ملک در خانه آنهاست بعد داخل خانه میشود و الوان را نمیبیند.

ولی الوان برایش یادداشت گذاشته و نوشته من با شما خوشبخت بودم و جدا شدن برام سخت بود.
من یه زندگی بدون عشق دارم تو هم عشق بدون زندگی این سرنوشت ماست و جز لبخند زدن چاره ای نداریم.

ناره که از رفتن الوان دلتنگ است گریه میکند.

صبح زود بنفشه به دیدن یحیی میرود و میگوید از رابطه او و دودو خبر دارد و اگر به الوان بگوید برای یحیی بد خواهد شد.

و او را تهدید میکند که برود و ملک را بیاورد.

یحیی هم بدون فکر به ناره زنگ میزند و میگوید برای خوشحال کردن الوان میخواهد ملک را پیش او بیاورد.

ناره میگوید بهتره الوان و ملک همدیگه رو خارج از عمارت ببینند.

بنفشه به یحیی میگوید بهتر است از این به بعد هر دو محرم اسرار هم باشند.

 

خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۷۱

ناره بالاخره با چشمان سرخ به جمع زهرا و الوان و گدیز می آید و گدیز از او میخواهد که آماده شود چون لاید به جلسه شان برسند.

ناره به او میگوید من به زودی به همراه ملک به سوئیس میرم. وقت به شرکت اومدن ندارم.

گدیز میگوید همیشه به جای مبارزه کردن فرار میکنی، اگه به حرفم گوش ندی به سنجر همه چیز رو میگم.

ناره مجبود میشود تسلیم شود و آماده رفتن به شرکت میشود و به الوان میگوید اگه دلت میخواد میتونی همراه منو ملک به سوییس بیای چون من تو رو خونواده خودم میدونم، فکراتو بکن و شب صحبت میکنیم.

و موقع خارج شدن از منزل با خالصه که به دیدن الوان آمده روبرو میشود و نوه دار شدنش را با کنایه تبریک میگوید.

خالصه از الوان بخاطر اشتباهشان عذرخواهی میکند و از او میخواهد که به خانه برگردد و از آن طرف یحیی هم می آید و دست الوان را میگیرد و از او طلب بخشش میکند.

الوان میداند خالصه برای این از او میخواهد به خانه برگردد چون از پس بنفشه و نادر و برادرش برنمی آید و حمایت اورا لازم دارد.

او قبول میکند.

بنفشه به شرکت گدیز میرود و با دیدن دودو از او میخواهد آدرس جدید ناره را بدهد.

دودو قبول نمیکند و بنفشه تهدید میکند اگر همکاری نکند درمورد رابطه او و یحیی به همه تواهد گفت.

دودو که غافلگیر شده به او میگوید افترا نزن چیزی بین من و یحیی نیست و آدرس را نمیدهد.

بنفشه به خانه برمیگردد و به مادرش میگوید نتوانسته آدرس ناره را پیدا کند ولی فهمیده که چیزی بین یحیی و دودو است و میتواند از این طریق از یحیی سواستفاده کند.

ناره به همراه گدیز به شرکت تازه خریداری شده از قهرمان میرود.

قهرمان با دیدن ناره میگوید زنی که عاشقش بودم توسط خواهر سنجر و گدیز کشته شد و زیر خاک پوسید.

ما افسانه نشدیم ولی زندگی مزخرف تو و سنجر افسانه شد.

ناره به او بخاطر مرگ همسرش تسلیت میگوید و ادامه میدهد همسر شما خوشبخت بوده که با مردی که عاشقش بوده زندگی میکرده،من درد شمارو درک میکنم.

قهرمان که از حرفهایش شرمنده شده ناره را به جلسه دعوت میکند.

زهرا و سنجر به همراه ملک از راه میرسند و قهرمان با دیدن ملک به سنجر میگوید میدونم سهامتو به نام دخترت کردی برای بچه تو راهی خودت میخوای چیکار کنی؟

ملک با شنیدن این حرف ناراحت میشود و سنجر او را پیش ناره میفرستد و زهرا به قهرمان میگوید اگه زن تو توی تصادف مرد من هم معلول شدم.

سنجر مشتی به صورت قهرمان میکوبد.

در جلسه وکیل به قهرمان سندی میدهد که ۵۱ درصد سهام مال ساقدوشهاست و سنجر هم به قهرمان میگوید اگه نتونی پول سرمایه برای شرکت رو جور کنی بقیه سهامت هم مجبور میشی به ما بفروشی ، و در ضمن از این به بعد ناره رئیس هیئت مدیره اینجا خواهد بود.

گدیز که از این حرف خبر نداشته سنجر را بیرون میبرد و میگوید برای این که ناره و من یجا همکار نباشیم مجبورش میکنی اینجا کار کنه.

سنجر میگوید باخرید این شرکت انتقام موگه و زهرا را از قهرمان گرفتم بقیه چیزا به خودم مربوطه.

گیدیز میگوید تو خانواده داری به زودی بچه ات هم به دنیا خواهد اومد.

برو به زندگیت برس و ناره رو به من بسپار، بذار مرهم زخم هایی باشم که به قلب اوک زدی.

سنجر عصبانی میشود و یقه او را میگیرد و ناره می آید و داد میزند دوباره چرا دعوا میکنید؟

گیدیز میگوید سر تو به توافق نمیرسیم.

 

خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۷۰

سنجر مثل دیوانه ها کلبه جنگلی که میعادگاه او و ناره بود را به هم ریخته و شیشه هایش را شکسته و درش را از جا کنده.

گاوروک با چشم های نگران و غمگین همانجا ایستاده و به او نگاه میکند.

سنجر این کار هارا میکند چون ناره وقتی فهمید بنفشه حامله است به سنجر گفت توبه نصوح میکنم که دیگه اسمت رو به زبون نیارم.

سنجر میداند که دیگر هر تلاشی برای بدست آوردن ناره بیفایده است و داد میزند.

ناره تلاش میکند که ملک را حالی کند که به زودی صاحب خواهر یا برادری خواهد شد ولی مادر کودک بنفشه خواهد بود.

ملک بقدری ناراحت میشود که حرفش را پس میگیرد و متوجه میشود که ملک تحمل شنیدن این موضوع را ندارد.

عاتکه و نجرت برای مراقبت از بنفشه به خواست او مهمان عمارت افه اوغلو هستند و این باعث ناراحتی اعضای خانواده شده است.

بنفشه سر میز سراغ سنجر را میگیرد و بعد جیغ میکشد که درد دارد.

عاتکه او را به اتاق برمیگرداند و بنفشه از نجرت میخواهد شماره ناره را گیر بیاورد
چون میخواهد بادادن خبر حامله بودنش پای ناره را از زندگی اش قطع کند.

اما نجرت قبول نمیکند و بنفشه لباس میپوشد و به سمت خانه ناره میرود.

یحیی به خواست خالصه برای برگرداندن الوان میرود.

الوان قبول نمیکند با یحیی برگردد و به ناره میگوید من از زندگی با تو و ملک راضی ام و دوست ندارم به اون عمارت که با خفت از اونجا رونده شدم برگردم.

ناره غمگین به او میگوید اگر حضانت ملک را به او بدهند به زودی عازم سوییس خواهد شد و الوان دلیل این کار ناره را میپرسد.

ولی درهمین حال سنجر و گاوروک وارد خانه میشوند و سنجر از ناره میخواهد به چشم های او نگاه کند و اسمش را صدا بزند.

ولی ناره یاد روزی می افتد که از سنجر خواسته بود بجای این که او را دختر سفیر صدا بزند ناره بگوید.

ولی سنجر جواب داده بود از پشت به من خنجر زدی و خیانت کردی همینه و حالا ناره میگوید تو خیانت کردی و من توبه ام رو نمیشکنم.

و بعد از او میخواهد از خانه اش برود و با دیدن گدیز هم او را به داخل خانه دعوت میکند که این باعث حسادت سنجر میشود.

سنجر ملک را هم برمیدارد و باهم سر کار میروند و از آن طرف زهرا به خانه ناره میرسد و در خانه او گدیز و زهرا و الوان سر میز صبحانه مینشینند.

گیدیز با اشتها شروع به غذا خوردن میکند و زهرا میگوید ناره به سوییس میره،بنفشه حامله شده و الوان آواره میشه و تو هم بدون ناره میشی.
چطور میتونی اینطوری راحت باشی؟

گیدیز میفهمد که زهرا هم مثل الوان از عشق او به ناره خبر دارد.

زهرا از الوان میپرسد که اگر ناره به سوییس برود او چه خواهد کرد؟

الوان از جواب دادن به او درمانده میشود.

ناره هنوز عصبانیست و در اتاق گریه میکند.

از طرفی ملک در ماشین به سنجر میگوید امروز مادرم به من گفت که قراره خواهر یا برادری داشته باشم.

من فقط میخوام که مادر خودم بچه دار بشه نه بنفشه.برای همین تو باسد بنفشه رو طلاق بدی و با مادرم ازدواج کنی.

گاوروک لبخند میزند و سنجر که میداند بیچاره شده به فکر فرو میرود.

 

 

  • بدون دیدگاه
  • 2020-07-02
https://www.rahafun.com/?p=91943
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا