مدينه منوره

مدينه منوره
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

مدينه منوره|www.rahafun.com|

مدينه منوره|www.rahafun.com|

مدينه منوره|www.rahafun.com|

مدينه منوره|www.rahafun.com|

مدينه منوره

با عشقي بيقراروكوله باري از آمال وآرزوها وقلبي پرتپش آرام آرام به شهر دلها مدينه ، شهر پيامبر ، شهر علي ، شهر فاطمه ، شهر عشق و عاطفه با مسجد النبي و قبه خضرايش و روضه ملكوتي و مناره هاي نور كه فضاي عطراگين بهشتي اش خاطرات نوراني ختم رسولان را تداعي مي كند . شهر بقيع با گنجينه هاي نا شناخته و عقده هاي در گلو مانده و زخم هاي عميقي كه بر سينه دارد . شهر امامان معصوم و رجال فضيلت و تقوا نزديك ميشوند و با گوش دل ميشنويم كه رسول اكرم فرمود:
«فمن زار بعد فوتي فكما زارني في حياتي و من زار فاطمه كمن زارني»
« هركس مرا زيارت كند بعد از فوتم ،چنان است كه مرا در حياتم زيارت كرده است و هر كس فاطمه را زيارت كند گويي مرا زيارت كرده است .»
و نيز مي فرمايد :
«كسي كه به زيارت من بيايد ،روز قيامت او را شفاعت خواهم كرد.» و در پاسخ حسين بن علي‹ع› كه در محضر شان مي پرسيد:« اي پدر براي آنكه شما را زيارت كند چه پاداشي است ؟» پاسخ شنيد :« فرزندم آنكس كه مرا در حيات يا پس از مرگم زيارت كند يا آن كه پدرو مادر و برادر و تو را زيارت كند ، اين حق را بر من دارد كه روز قيامت ديدارش كرده و از گناهانش رهايش كنم.»
زائران گرانقدر ميهمانان رسول الله و دلسوختگان بقيع پس از استقرار در هتل و صرف غذا به استراحت خواهند پرداخت تا در اولين ساعات براي حضور در مسجد النبي خود را آماده سازد و با دلي آكنده از عشق و ايمان به ديدار يار بشتابند .
در اينجا عقل محو و عشق مات است كه اينجا سرزمين معجــــزات است

به روي اين زميـــــــن ها راه رفتند به جان عرشي ،به تن در خاك رفتند

سلام اي مهد انس و آشنــــــــايي ســــــــلام اي آشيــــان روشنايي

تو ديدي رحمه للعــــــــالمين را شنيــــــدي بانگ جبريل امـــين را

نگين خاتميت قطب الــــــقطاب به دورش حلقه هاي خيل اصحــاب

علي را ديدي و اسبــــاط و اوتاد اباذر ديــدي و سلـــمان و مقـــداد

چه ريحان هاي روحاني كه ديدي چه گوهرهاي رحماني رباني كه ديدي

به حرف آي اي حريف سرگذشتي چه رويا ها كه ديدســـــتي بهــشتي

حديث از جان و جانان كن ببينـم سخن از روح و ريـــــحان كن ببينم

تو را شايد كه با اين لعل خاموش سخن گـــــــويي از آن سر چشمه

سخن اينجا وراي حد قال اسـت كه روي اين سخن با اهل حال است

سكوت عشق را اينجا بياني است كه پهناي فلك با وي دهـــاني است

مسجد النبي
زيارت بزرگان و اولياي الهي آدابي دارد ، كه مراعات آنها از معرفت افراد سرچشمه مي گيرد و اكنون كه خود را در محضر رسول الله (ص) مي بيني و در برابر قبور پاك اولياي خدا مي ايستي آداب زيارت به جاي آور ، غسل زيارت كن ، لباس پاكيزه بپوش ، عطر و بوي خوش استعمال نما و در طي طريق تا مرقد رسول الله قدم ها را كوتاه بردار ، با آرامش و وقار راه برو به زبان به تسبيح و حمد خداوند بگشاي و ذكر صلوات بگوي ، بر درگاه حرم بايست و نخست اذن ورود بخواه و تا رقت قلب و آمادگي روحي پيدا نكرده اي وارد حرم مشو و چون وارد شدي در تمام مدت زيارت با حضور قلب و توجه و معرفت با پيامبر سخن بگو و با زهراي اطهر با تواضع و ادب راز دل بازگوي و توبه و استغفار نما و به حاجات دنيوي بسنده مكن كه اينجا حريم اهل بيت است و حرم پيامبر (رحمه للعالمين ) از درب جبرئيل كه وارد مي شوي در مقابل خانه محقر زهرا (س) با تو سخن مي گويد و چون گذشتي در سمت راست خويش مكان اهل صفه ، ميهمانان فقير و مقيم مسجد را كه يادآور خاطرات مسجد نشيني مهاجرين بي بضاعت است مي بيني و چون رو به قبله براي اداي نماز تحيت بايستي در سمت راست خودجايگاه بلال مؤذن رسول الله (ص) و در سمت چپ نيز ستون هاي توبه ، تهجد ، سرير و… روبرو ، محراب عبادت نبي اكرم (ص) و روضه مباركه (مابين قبري و منبري روضه من رياض الجنه) كه اهل معرفت بيش از هر جا در اين مكان به قصد زيارت ام الائمه فاطمه زهرا (س) اشك مي ريزند و سلام مي گويند و چون به بالا سر حضرت رسيدي محل نزول وحي و فرود جبرئيل امين و جاي جاي مسجد نشان از حضور رسول امين و نقطه نقطه اين حرم راز و رمزهاي ناگفتني از عشق و جذب دل بنگري تا عمق مظلوميت اهل بيت را حتي در خانه رسول الله (ص) نظاره كني.
از زيارت رسول الله كه فارغ شدي به قصد زيارت ائمه معصومين رو سوي بقيع مي نمايي. اينجا ديگر بايد عنان را به دست (دل) سپرد ، اينجا بايد دل را در چشمه (اشك) شستشو داد.
هنگام ورود به خاك بقيع ، كفشهايت را كه در مي آوري و پايت خاك اين مزار را لمس مي كند ، دلت هم مي شكند.
قبور بي سايبان مانده در برابر آفتاب ، داغت را تازه مي كند و بر غمي كهن و ديرين ، اشك ميريزي و بغض مانده درگلو را در هواي بقيع ، رها مي كني.
رنجنامه نانوشته شيعه ، بر خاك و سنگ اين مزار ، گوياتر از هر زمان است.
يك طرف جمعي به دعاي توسل مشغولند و زمزمه كنان ،‌ طرف ديگر ، دل هايي با آهنگ نوحه و مرثيه ، به عمق مظلوميت (آل الله) مي گريند.
دلها ، به خاكبوسي اين چهار امام معصوم (ع) آمده اند.
عده اي نيز ، در پي قبر گمشده زهرايند.
و در كناري ، كسي آرام آرام ،‌ اشك مي ريزد و (زيارت جامعه) مي خواند.
و هوا ، هواي عطرانگيز و روحاني (حال) است!
اينجا ، اشكها سخن مي گويند.
(حال) ، گوياتر از (قال) است.
سكوت زبان را هم زلال اشك ، جبران مي كند.
چشمهاي اشكبار ، ترجمان دلهاي داغدار و بي قرار است.
حرفي هم كه نزني ،
كلامي و سلامي هم كه نگويي ،
چشمها و قطرات جاري اشك ، هم روضه خوان مجلس است ، هم گريه كن محفل!
لازم نيست كسي مرثيه بخواند ،
بقيع ، خودش (مرثيه مجسم) است.
***
درب هاي بقيع را مي بندند،
بگذار دربها را ببندند ، پنجره هاي دل كه گشوده به اين كانون روشنايي است!
دريچه هاي قلب زائر ، از پشت در و ديوار هم ، از اين خورشيدهاي خفته بر خاك ، نور مي گيرد.
ساعاتي كه در ، گشوده مي شود،
زائران ، دلهاي سوخته شان را بر مي دارند و با شتاب ، خود را به حضور امام مجتبي ، امام سجائ ، امام باقر و امام صادق – عليهم السلام – مي رسانند و زيارتنامه را با باران اشك مي شويند و سلامها را با چشماني باراني بدرقه مي كنند.
خواهران نيز – كه از ورود به بقيع ، محرومند – سر بر ديوار بقيع مي نهند و گوشه مقنعه شان را از اشك ديدگان ، متبرك مي سازند.
و چه چشمه اي است ، اين چشم!
و چه كوثري است ، اين اشك!
***
اما شب بقيع!
همچنان خاموش است و تاريك
مدينه وخيابانها و بازارهايش ، گر چه غرق نور است ، اما وادي بقيع ، در موج تاريكي و غربت فرو رفته است ،
گويا اصلاً خورشيدي بر اين خاك نخفته است.
اما ، روشنايي اين وادي ، از نور امامت است.
بقيع ، آشنايي غريب است ،‌ همدم غربت در جمع آشنايان !
دل را كجا مي توان برد؟ جز كنار قبور بقيع؟
زائران ، در درياي غم ،‌دستشان جز به دامن اشك نمي رسد و در كوير غربت دل ، جز نهال آشنايي و معرفت و محبت و نمي رويد.
***
زائر مشتاق ، مردد است.
نمي داند كه اشك شوق بريزد از اين ديدار ،
يا سرشك غم ببارد از اين غربت!
راستي ، گناه ما جز (عشق) چيست؟
اگر در سوگتان دل گشت غمناك اگر از داغتان شد ديده نمنـــــاك
گواه عشق ما اين (ديده) و (دل) رساند (اشك) و (غم) ما را به منزل
آيا بايد همچنان بر مظلوميت بقيع ، بگرييم؟
تا كي و تا چند؟!
اللهم عجل لوليك الفرج!

در محضـر پيامبر اكرم (ص)

آنچه در پي مي آيد متن سخنراني آية الله جوادي آملي در مدينه منوّره است كه پس از پياده كردن از نوار، با اجازه معظّم له اقدام به درج آن كرديم. اين سخنان كه در جمع حجاج خانه خدا و در كنار مرقد مطّهر پيامبر گرامي(ص) و در يك فضاي عرفاني و معنوي ايراد شده است داراي ابعاد علمي، تحقيقي و معنوي است. اميدواريم مورد استفاده خوانندگان عزيز قرار گيرد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله الذّي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا اَن هدانا الله و صلّي الله علي جميع الانبياء والمرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد(ص) و اهل بيته الطّيبين الطّاهرين سيّما بقيه الله ارواح مَنْ سِواه فداه، بهم نتولّي و من اعدائهم نتبّرء الي الله.
آداب تشـرف بـه محضـر پيامبـراكـرم«ص»
اينجا مدينه منوره، حرم رسالت و ولايت است، شهر رسول اكرم ـ عليه آلاف التحيه والإكرام ـ است. انسان كامل هرگز مرگ ندارد، چون همواره زنده و شاهد است. و همه ما در مدينه، در مشهد و محضر رسول اكرم ـ عليه آلاف التحيه والإكرام ـ مشرّفيم. نحوه شرف يابي به محضر آن حضرت را خداي سبحان در قرآن كريم ارائه كرده است كه چه وقت، براي چه و چگونه به محضر حضرت برويم و بعد از پايان موعد چه كنيم. همه اين امور را در سوره مباركه احزاب بيان كرده و فرموده است:
«يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا أن يؤذن»1.
«بدون اجازه وارد خانه رسول اكرم ـ عليه آلاف والتحيه والإكرام ـ نشويد».
اگر شما را به عنوان مهماني دعوت كرده اند وارد بشويد، ما اينجا مهمان رسول اكرم(ص) مي باشيم و در كنار سفره رسالت، غذا ميل مي كنيم «الي طعام غير ناظرين انيه»2 بدون دعوت، حقورود نداريد. وقتي هم شما را دعوت كردند زود وارد نشويد بلكه منتظر پخته شدن غذا باشيد، سعي كنيد وقتي غذا پخت و آماده شد برويد «اذا طعمتم فانتشروا»، وقتي غذا ميل كرديد از آنجا منتشر بشويد. وقتي هم كه در محضر حضرت نشسته ايد سخني كه باعث انس يكديگر است نگوييد «ولا مستأنسين لحديث انّ ذلك يوذي النبي فيستحيي منكم والله لا يستحيي من الحق» وقتي در محضر حضرت نشسته ايد، سخن دنيا طرح نكنيد، با يكديگر مؤانسه نكنيد، حرفي كه حكمت و معرفت در او نيست نزنيد، گفتار عادي را در محضر حضرت ترك كنيد. مجلس پيغمبر مجلس علم و حكمت است، مجلس اُنس و مجلس سرگرمي نيست، اين ترجمه كوتاهي از اين آيه مباركه است.
در اين آيه فرمود: فقط مؤمنين مي توانند بروند، غير مؤمنين مجاز نيستند، چون خطاب به اهل ايمان است «يا ايهاالذين آمنوا» ، مؤمنين هم بي دعوت مجاز نيستند و محور اذن و دعوت هم پذيرايي است كه رسول خدا شما را دعوت مي كند كه مهماني كند، و شما مهمان او باشيد. «ولكن اذا دعيتم فَادخلوا» برويد غذاي رسول اكرم را بخوريد.
پذيـرايـي پيامبـر از مهمانـان چگـونـه است؟:
اين غذا چه غذايي است كه رسول اكرم دعوت مي كند؟ مؤمنين، مهمانانِ رسول اسلامند، در عين حال كه ظاهر آيه از نظر پذيرايي صوري محفوظ است، اما از امام ششم سلام الله عليه در ذيل آيه «فلينظر الانسان الي طعامه» به نقل مرحوم كليني(ره) رسيده است كه «علمه الذي ياخذه ممن ياخذه»3 شما علمي را كه فرا مي گيريد، نظر كنيد ببينيد از چه كسي آن را مي گيريد. گاهيطعام، يك طعام ظاهري است كه با باران، مزرعه ها و باغ ها سر سبز و خرّم مي شود و گاهي يك طعام حقيقي و معنوي است كه غذاي روح مي باشد و جان را تغذيه مي كند. اگر طعام در اين آيه دو مصداق داشت، طعام در آيه قبلي هم دو مصداق دارد.
در جاي ديگر اين چنين آمده است: «ما باران را نازل مي كنيم، زمين را مي شكافيم و با بذر افشاني غذا فراهم مي كنيم». اگر منظور از اين طعام، طعام ظاهري باشد، منظور از آن آب، باران است و منظور از زمين و شيار و محصول آن، وسائل و محصولات كشاورزي و مانند آن خواهد بود، ولي اگر منظور از اين طعام مصداق معنويش باشد مراد از آن آب، آب حيات، و منظور از زمين، زمينه حيات و زمينه دل خواهد بود و مانند آن.
پس طعام در قرآن كريم دو مصداق دارد: «طعام جسم» و «طعام روح»، آن مصداقي كه طعام جسم است و ديگران با ما در آن شريكند، درباره اش فرموده: «كُلوُا وارعواانعامكم»4 و فرمود: «متاعاً لكم ولأنعامكم» اما آن طعامي كه مصداق معنوي است، ما با فرشتگان در آن شريكيم، اگر براي فرشته مقامي است ما در تغذيه آن طعام شريك فرشته هاييم، اگر معرفت حق و توحيد حق طعام معنوي است و فرشتگان از اين طعام برخوردارند، خردمندان و علما همسايه فرشته اند، و لذا در كريمه «شهدالله انه لا اله الاّ هو والملائكه واولوالعلم»5 علما را با فرشتگان يكجا ياد مي كند; يعني در غذاي معنوي، انسان هاي وارسته سهيم فرشته هايند، همانطوري كه در غذاهاي مادي انسان با انعام شريك است. بدينگونه به ما هشدار داده كه طعام بدن، شريكي پايين تر از شما دارد، ولي اگر عالم شديد شريك فرشتگان در معارفيد، و اگر در جنگ شربت شهادت نوشيديد شريك فرشتگان در پروازيد.
ذيل آيه كريمه «جاعل الملائكة رسلاً أولي أجنحة مثني و ثلاث و رباع…»6 اين چنين روايت شده كه: شهيد با فرشته هم پرواز است، جعفر طيّار با فرشتگان هم پرواز است، و عباس بن علي سلام الله عليهما ـ با فرشتگان هم پرواز است. گاه انسان دستش را در راه خدا مي دهد و با «اولي اجنحةِ مثني و ثلاث» هم پرواز مي شود. گاهي تلاش و كوشش مي كند تا عارف وعالم باشد، در اين صورت با فرشتگان هم شهادت است.
طعـام معنـوي پيامبـر(ص)
پس طعام در قرآن كريم دو مصداق دارد، و خورندگان اين طعام ها هم مشخص اند. و ما مهمان رسول اكرميم، در كنار سفره طعام معنوي آن حضرت نشسته ايم تا او ما را تغذيه نمايد. ما را دعوت كرده كه عالم كند، بدون اذن وارد نشده ايم، بدون دعوت هم شركت نكرده ايم. ما از اين جهت به خود وعده مي دهيم كه با دعوت آمده ايم و امكان حضور بدني نصيب ما شده است، و لذا خود را اميدوار مي كنيم كه پيام دعوت حضرت به ما رسيده است. اما اكنون كه آمده ايم بايد چه كنيم؟ جز اين است كه بايد از طعام حضرت استفاده كنيم؟ اگر كسي خواست از غذاي علمي حضرت استفاده كند شرطش چيست؟ فرمود: شما كه مهمان پيغمبريد مبادا عمر خود را در مدينه با مؤانسه بگذرانيد (مستأنسين لحديث) مبادا دهان باز كنيد و سخن عادي مطرح كنيد، وقت را به اُنس و موانسه هاي صوري بگذرانيد، بايد اينجا سميع بود و بصير، بايد شنوا بود و بينا. شما آمده ايد حرف بشنويد يا حرف بزنيد؟ اگر آمده ايد كه چيزي ياد بگيريد پس حرف نزنيد كهپيغمبر را مي رنجاند. (مستأنسين لحديث ان ذلكم يوذي النبي فيستحيي منكم) مگر بين حرم و هتل فرق هست؟ مگر يك ديوار به عنوان مرز حرم حاجب است؟ اگر شب در حرم را بستند يعني ديگر راهي براي زيارت نيست؟ پشت ديوار حرم نمي توان زيارت جامعه را قرائت كرد؟ اگر شب راه نيست نمي توان بار يافت؟ اگر يك ديوار و دو ديوار حاجب باشد كه انسان نمي گويد: «من شهادت مي دهم تو مقام مرا مي بيني و سلام و كلام مرا مي شنوي و جواب مي دهي، منتها خدا اجازه نداده كه من لذّت مناجات تو را درك كنم» آيا خدايي كه ارحم الراحمين است او مانع از لذايذ مناجات است؟ يا بدخوري و پرخوري ظاهري نمي گذارد كه انسان لذت مناجاتش را بچشد؟، يا آن استيناس و مؤانسه و مجلس انس داشتن در مسافرخانه ها و دور زدن در كوي و برزن مانع لذت مناجات است!
خداوند فرمود: «اگر مهمان رسول اكرميد مؤانسه نكنيد و اين كارِ شما رسول اكرم را مي رنجاند».
در قرآن كريم آمده: «كساني كه پيغمبر را مي رنجانند از رحمت خاصّه به دور مي مانند». او از شما خجالت مي كشد ولي خدا استحياء ندارد. بالصراحة مي گويد: اگر در محضر نبي اكرم آمده ايد حرفهاي عادي نزنيد، به خنده كردن وقت نگذاريد، به تعليم و تعلم وقت بگذاريد. آن ساعتي كه مشغول تدريسيد مهمان رسول اكرميد، آن لحظه اي كه سرگرم ارشاد و هدايتيد مهمان رسول اكرميد، گرچه مشغول ياد دادن احكاميد ولي داريد تغذيه معنوي مي كنيد، گرچه سرگرم ارشاد و هدايتيد ولي داريد تعلّم مي كنيد.
ما نبايد همّتمان تا اين حد باشد كه در قيامت به جهنم نرويم، خدا ما را نسوزاند، اين يك همّت نازلي است. در قيامت خداي سبحان بسياري از انسانها را به جهنم نمي برد، كودكان را به جهنم نمي برد، ديوانه ها را به جهنم نمي برد، مستضعفين فطري را به جهنم نمي برد. جهنم نرفتن و نسوختن كه هنر نيست، با فرشته ها هم صحبت بودن هنر است، كاري كردن كه فرشته ها به استقبال انسان بيايند هنر است، «سلام عليكم طبتم فادخلوها»7 را از زبان فرشته ها شنيدن هنر است. آنها خدمه شمايند. و الآن راه در اينجا براي رسيدن به اين مقام باز است. ساده ترين كاري كه موجب آزار پيامبر(ص) نشود آن است كه مواظب خوراك و گفتارمان باشيم. اين از سخنان نوراني اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ است كه فرمود چند چيز با چند چيز جمع نمى شود «لا تجتمع البطنة والفطنة والشهوة والحكمة»8 پرخوردي با مصمّم بودن جمع نمي شود، كسي اهل عزم است كه پرخور و بد خلق نباشد. تبعيت از شهوات نفساني با حكيم بودن سازگار نيست.
شخصي در محضر رسول اكرم آروغ زد، حضرت فرمود: «اَقلْل من جشأتك»9 چرا به خودت اجازه مي دهي آنقدر بخوري كه در محضر ديگران آروغ بزني، تو انساني، بهمان اندازه كه برايت لازم است اكتفا كن. آنها كه هميشه سيرند گرسنگي فراواني در قيامت در پيش دارند.
ضيافـت پيامبـر شب زنـده داري اسـت:
مهمان پيغمبر بودن با شكم پر ممكن نيست و اگر كسي اهل مؤانسه باشد شب را با ديگران به انس مي گذراند و ديگرفراغتي ندارد، «انّ لك في النهار سبحاً طويلاً» او اجازه نمي دهد كه «إنّ ناشئة الليل هي اشد وظأً و أقومُ قيلاً»10 نصيبش شود. اگر كسي مهمان رسول اكرم است، ممكن نيست از شب زنده داري محروم باشد، زيرا پذيرائي پيامبر تهجّد است و به شب زنده داري دعوت مي كند. ضيافت رسول اكرم در احياء ليل است و با مؤانسه دوستان در شب، سازگار نيست. اگر خدا فرمود: «شما مهمان رسول اكرميد»، غذاهاي رسالت را مشخص كرد، فرمود پنج نماز است كه ديگران با تو شريكند و تو با ديگران سهيمي. اما اين نماز ششم، نماز خاص است; «أقم الصلاة لدلوك الشمس الي غسق الليل». چهار نماز عبارتند از: ظهرين و مغربين; يعني از دلوك شمس تا دل شب و قرآن الفجر كه پنجمين نماز است، همه در خواندن آن شريكند. امّا «و من الليل فتهجّد به نافلة لك» ، مال تو، «عسي اي يبعثك ربك مقاماً محموداً»11 تو اين مقام و سفره را به ديگران خواهي داد و از آنها پذيرايي مي كني، چون آنان مهمان تواند.
بديهي است كه اگر كسي مهمان پيغمبر شد، از غذاي او استفاده مي كند و از خود سخني ندارد. حال كه اينجا غذا را ميل كرد (و اذا طعمتم فانتشروا) به اقطار عالم منتشر شويد تا همين غذاها را منتقل كنيد.
تكريـم خداونـد از پيامبـر و مؤمنـان
اگر اينگونه مهمان شديد، آنگاه خداوند و همه فرشته ها بر شما صلوات و درود مي فرستند، آري انسان عادي به جايي مي رسد كه خداي سبحان و ملائكه بر او صلوات بفرستند.
در همين سوره مباركه احزاب اگر صلوات خدا و فرشته ها بر رسول اكرم ـ عليه آلاف التحيه والإكرام ـ مطرح است. صلوات خدا و فرشتگان بر شما هم مطرح است. اگر در اين سوره فرمود: «اِنَ اللهَ وَ مَلائَكَتَه يُصَلّوُنَ عَلَي النَّبِي ِّ» در همين سوره نيز فرمود: «هو الذي يُصلّي عليكم و ملائكته»12 اين چه انساني است كه مي تواند به جايي برسد كه خدا بر او صلوات بفرستد! كاري نكنيم كه افراد ساده اي كه در كاروان ما هستند، به جايي برسند كه در قيامت ما به شفاعت آنها محتاج باشيم.
مرحوم بحرالعلوم ـ رضوان الله عليه ـ مي گويد: مرحوم خواجه نصرالدين طوسي در درس وقتي نام سيد مرتضي را برد گفت: «قال السيّد المرتضي صلوات الله عليه» براي رفع اعجاب شاگردان فرمود: «فكيف لا يُصلّي علي المرتضي!».
اگر خدا بر شما صلوات مي فرستد، ملائكه خدا بر شما صلوات مي فرستند، اين محصول مهماني رسول اكرم است، خدا مي خواهد شما را نوراني كند، وگرنه مسائل مادّي چندان ارزش ندارد، زيرا همه اين مسائل رفاهي كه در اين يك ماهه نصيب زائران مي شود، يك روزه نصيب متكاثراني خواهد شد كه وقتي از سايه قصرشان مي گذري مي بيني سايه آن به آساني تمام نمي شود و لذا فرمود: «اگر خواستيد بدانيد دنيا چقدر مي ارزد ببينيد به دست چه كسي است»؟
آنچه در اين دو صلوات هست، اين است كه درباره نبي اكرم فرمود: «ان الله و ملائكته يصلّون علي النبي»13 در تصليه بر رسول اكرم همه فرشتگان در خدمت خداي سبحان با هم صلوات مي فرستند كه يك تجليل است. شما اگر خواستيد از دوستتانتكريمي به عمل آوريد با همه آشنايانتان يكجا به ديدار او مي رويد، وقتي هم خداي سبحان بر رسول اكرم صلوات مي فرستد همه فرشته ها را در خدمت خود جمع مي كند و مي فرمايد خدا و فرشتگان خدا بر نبي اكرم صلوات مي فرستند، اما در همين سوره وقتي سخن از صلوات بر مؤمنين است خدا درباره مؤمنين تنها صلوات مي فرستد، ملائكه هم جدا، لذا فرمود: «هوالذي يصلي عليكم و ملائكته» وقتي جمله «هو الذي يُصلّي عليكم» تمام شد، آنگاه جمله «ملائكته» را بر آن عطف كرد، در آنجا عطف مفرد بر مفرد است، در اينجا عطف جمله بر جمله.
نشانه صلوات خدا و فرشتگان چيست؟ نشانه اش «لِيَخْرجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلي النُّورِ» است و شما را نوراني مي نمايد، يك انسان نوراني به طبيعت تيره نمي نگرد.
فرازهـاي نورانـي زيارت جامعـه:
ما در اينجا تنها مهمان رسول اكرم نيستيم بلكه مهمان اهل بيت هم هستيم «بقيع و ما ادريك ما البقيع؟»! شما زيارت جامعه را در مشاهد ديگر مي خوانيد، اما آنطور كه در بقيع زيارت جلوه مي كند در مشاهد ديگر ظهوري ندارد. در فرازهاي نوراني زيارت جامعه عرض مي كنيم: شما اي اهلبيت نبوت محدق به عرش بوديد، محيط به عرش «الله» بوديد، در آن جايگاه رفيع منزلت داشتيد، و خدا بر ما منت نهاد شما را از عرش به فرش آورد، در بين مردم هستيد، «ذكركم في الذاكرين و اسماءكم في الأسماء و اجسادكم في الاجساد و ارواحكم في ارواح و انفسكم في النفوس و آثاركم في الآثار و قبوركم في القبور، فما احلي اسمائكم واكرم انفسكم و اعظم شأنكم و اجلّ خطركم و اوفي عهدكم و اصدق وعدكم» شما در بين مردميد، بدن هاي شما در بين ابدان است، نام هاي شما در بين نام هاي ديگران است، آثار شما در بين آثار ديگران و قبرهاي شما هم در بين قبور است.
در ساير مشاهد اين جمله «قبوركم في القبور» (قبور شما را با ديگران يكسان كردند) خيلي جلوه ندارد، زيرا قبور آنها از قبور ديگران ممتاز است، ولي در بقيع وقتي انسان كنار اين قبور مطهره قرار مي گيرد، مي بينيد چنين است. «فما احلي اسماؤكم» چقدر نام شما شيرين است. خوب اگر كسي نام حسن بن علي(ع) را ببرد، نام علي بن الحسين(ع) را ببرد، نام محمد بن علي(ع) را ببرد، نام جعفر بن محمد(ع) را ببرد و لذت نبرد، نمي تواند بگويد نام شما چقدر شيرين است، قبر شما چقدر پرجاذبه است، اثر شما چقدر شيرين است.
مبادا بدون خلع نعلين وارد حرم مطهر ائمّه بقيع بشويد. به اين زائران عزيز كه از يك كشور فداكار شيعه آمده اند بفرماييد ادب و احترام بقيع در اين نيست كه خود را به قبر بيندازيد، وقتي وارد مي شود بعد از اذن دخول، بايد كفش را همين دمِ در، بيرون آوريد، آهسته آهسته قدم برداريد، تا شيريني اين جمله ها را احساس كنيد. به ما گفتند وقتي در كنار اين قبور رسيديد و مي بينيد با ساير قبرها يكسانند بگوييد: «واكرم انفسكم و اعظم شأنكم و اجلّ خطركم و اوفي عهدكم و اصدق وعدكم» و آنگاه مي گوييم: «كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوي و فعلكم الخير»، حرفتان نور است. «و عادتكم الأحسان و سجيّتكم الكرم»، شما نوراني هستيد، حرفهاي روشنگرانه داريد و فطرت و سجيه شماكرم و بخشش است، بنابراين ما با ديگران فرق داريم. با ما چند كلمه حرف بزنيد.
آن بزرگواران گاهي در رؤيا با آدم حرف مي زنند، گاهي در بيداري. اگر كسي در خود احساس تغيير حالت كرد بداند كه ائمه بقيع ـ سلام الله عليهم ـ با او حرف زده اند، و اگر كسي در خود حالي نديد، نا اميد نباشد. يك راه است و ديگر هيچ، و آن اشك (و سلاحه البكاء).
يك ميليون نفر آمدند و زيارت كردند و رفتند، آيا ما هم بايد اين چنين باشيم، ما با همه مردم روي زمين فرق داريم. تنها كشوري كه ولايت علي و اولاد علي«ع» در آن است، كشور ماست. تنها كشوري كه به عشق شهادت آزاديش را تضمين كرده است، كشور ماست. ما آمديم بدون شنيدن حرف اينها برگرديم؟ بدا به حال ما كه چيزي نشنويم و برگرديم! حرف آنها از دل برمي خيزد، آنكه حرف را با دل گرفت با دل ها سخن مي گويد «نزل به روح الامين علي قلبك لتكون من المنذرين»14 او هم با دل ها سخن مي گويد. اگر تغييري در خود ديديد بفهميد حضرت با ما سخن گفت، اگر تغييري در حالمان ديديم بايد بفهميم كه بقيع با ما سخن گفته و اگر تغييري پيدا نشد بناليد تا تغيير پيدا بشود.
گريه، سـلاح مبـارزه با شيطـان:
آنكه نگذاشت ما حرف ائمه را بشنويم كيست؟ يا شيطان درون است يا شيطان بيرون آنچه نگذاشت ما اين نور را احساس كنيم كيست؟ يا نفس امّاره است يا ابليس، خوب اگر خواستيم بر اين دشمن پيروز بشويم چه كنيم؟ اينجا كه جاي توپ و تانكنيست، اين دشمن بيرون را با سلاح گرم مي شود از پا در آورد، اما نفس امّاره را با كدام اسلحه از پا در بياوريم؟. (و سلاحه البكاء) ناله و جزع و شيون انسان را فاتح مي كند، زيرا اگر كسي ننالد كه پيروز نمي شود، و اگر پيروز نشد بطور عادي مي آيد، بطور عادي برمي گردد; حدّاكثر آن است كه آن را به جهنم نبرند. آن كفاري كه دسترسي به اين معارف اسلامي ندارند و در دورترين نقاط عالمند آنها را به جهنم نمي برند، نسوختن كه هنر نيست. انساني كه اهل دنياست گرفتار قساوت دل و جمود عين است، پس از اين فرصت حدّاكثر استفاده را بكنيد.

مساجد تاريخی مدينه منوره

مسجد المصلي (الغمامه)

اين مسجد در سمت غرب مسجد پيامبر ـ ص ـ و  به فاصله چهار صد متري آن واقع است. نمازهاي پنج گانه، بجز نماز جمعه، در آن برگزار مي شود.

اين مسجد به «مسجد المصلي» شهرت يافته; زيرا پيامبر ـ ص ـ نماز دو عيد فطر وقربان را چندين بار در آن اقامه كرده است.1 سپس به «مسجد الغمامه» تغيير نام پيدا كرد و  اكنون نزد مردم به اين نام معروف است.

روايت شده كه پيامبر ـ ص ـ به سوي مسجد المصلي شتافت و  فرمود: اين مسجد سايبان و  مصلاي ما براي عيد فطر و  قربان است. (مساحت آن) براي ما نه تنگ و  نه كوچك است. 2

مسجد الامام علي بن ابيطالب ـ ع ـ

اين مسجد در شمال غربي «مسجد الغمامه» و  در فاصله ـ تقريباً ـ 90 متري آن واقع است. در برخي از كتاب هاي مربوط به تاريخ مدينه آمده است: پيامبر يك يا دو سال در اين مسجد نمازگزارده است.3 برخي از شاعران ابياتي درباره اين مسجد سروده و  نسبت به سكونت در خانه هاي اطراف آن اشتياق پيدا كرده اند.

اكنون مساحت اين مسجد بزرگترازمساحت مسجداصلي است وبه تازگي تجديدبنا شده است.

مسجد السقيا

اين مسجد در غرب مسجد شريف نبوي و  در فاصله 2100 متري آن واقع است. مسجد سقيا با داشتن سه گنبد (كه بزرگترين آنها گنبد مياني است) ويژگى پيدا كرده است. در حال حاضر اين مسجد در داخل محوطه ايستگاه راه آهن و  در سمت جنوب آن واقع است. مردم ـ عموماً ـ به اين ايستگاه راه آهن، «استاسيون» مي گويند.

اين مسجد در محل استقرار رسول خدا ـ ص ـ به هنگام خروج از مدينه براي جنگ با مشركان در غزوه بدر، احداث گرديد. در اين محل پيامبر ـ ص ـ از نيروهايش سان ديد و  در همانجاست كه اين آيه به رسول خدا ـ ص ـ نازل گرديد:

«وإذ يَعِدُكُمُ الله إحدي الطائِفَتينِ انّها لكم وتودّون أن غير ذات الشوكة تكونُ لكم ويريدُ اللهُ أن يُحقّ الحقّ بكلماته ويقطع دابرَ الكافرين».4

«هر آينه كه خدا شما را وعده پيروزي بر يكي از دو طايفه (قافله قريش يا كاروان شام) داد و  شما مايل بوديد آن طايفه، كه شوكت و  سلاحي به همراه ندارند (بي رنج جهاد) اموالشان نصيب شما شود و  خدا مي خواست صدق سخنان حق را ثابت گرداند و  ريشه كافران را از بُن بركند.»

پيامبر ـ ص ـ در اين مسجد نماز گزارد و  براي مدينه بركت خداوندي را آرزو كرد. 5

در جنوب اين مسجد چاه «السقيا» قرار داشت كه از آن براي رسول خدا ـ ص ـ آب آورده مي شد. اكنون اثري از اين چاه يافت نمي شود. 6

مسجد المنارتين

اين مسجد در غرب مسجد السقيا و  در فاصله يك كيلومتري آن واقع است و  در صد متري قبل از پمپ بنزين العواجي (الخضر) و  در سمت راست راه قديمي مكه قرار دارد. اين مسجد اينك به حال خود رها شده و  به حالت ويرانه اي است كه امكان نماز خواندن در آن وجود ندارد.

پيامبر خدا ـ ص ـ در اين محل نمازگزارد و  به همين خاطر در آن محل مسجدي احداث گرديد. 7

استاد غالي الشنقيطي در كتابش (الدرّ الثمين)8 مي نويسد:

«در سمت چپ جاده مسجد المنارتين قرار دارد. گفته شده است پيامبر اكرم ـ ص ـ در آن نقطه نماز گزارد و  به همين دليل مسجدي در آنجا ساخته شد. در حال حاضر ساختمان مسجد نوسازي شده و  بناي آن زيبا و  بزرگ است و  نمازهاي پنج گانه در آن گزارده مي شود.»

به نظر مي رسد اين سخنان صحت نداشته باشد; زيرا اين مسجد در سمت راست جاده جده ـ مكه واقع است و  هيچگاه نوسازي نشده و  نمازي در آن اقامه نمي شود.

مسجد الاجابه

اين مسجد در شمال شرقي مسجد نبوي و  در مسافتي ـ تقريباً ـ 650 متري آن واقع است و  نيز اين اسم (الاجابه) بر خياباني اطلاق مي شود كه خيابان «الستين» از نزديكي آن مي گذرد.

اين مسجد به بني معاويه9، كه از طايفه اوس مي باشند، تعلق داشته و  به نام آنها شناخته مي شده است ليكن اكنون به «مسجـد الاجابه» مشهـور است; زيـرا خدواند متعال در اين مسجد دعاي پيامبرش را اجابت كرد. روايـت شده اسـت روزي پيامبر ـ ص ـ از اين محل مي گذشت، پس وارد مسجد شد و  دو ركعت نماز گزارد ما نيز همراه او نماز گزارديم. سپس دعاي خود را طول داد و  بعد از آن، رو به ما كرد و  فرمود: از پروردگارم سه چيز خواستم، دوچيز را اجابت نمود و  يك چيز را دريغ كرد; از خدا خواستم امّت مرا با خشكسالي هلاك نكند پس اجابت كرد و  از او ـ جلّ وعلا ـ خواستم امّت مرا با غرق كردن هلاك ننمايد، پس اجابت فرمود. خواسته سوّمم اين بود كه: خودشان را ميان خود قرار ندهند، پس دريغ نمود.

ابن شبّه10 مي گويد: پيامبر ـ ص ـ دو ركعت نماز در مسجد بني معاويه گزارد. سپس برخاست و  به مناجات با پروردگارش پرداخت و  آنگاه از مسجد خارج شد.

گفته شده است كه پيامبر اكرم ـ ص ـ به اندازه دو وجب از سمت راست محراب در آن نماز گزارد. اين مسجد در دوران هاي متعدد مورد اهتمام بوده و  مكرر نوسازي گرديده است. 11

به علاوه اين كه گفته شده، مباهله ميان پيامبر ـ ص ـ و  هيأت مسيحيان نجران، در اين مسجد به وقوع پيوست; به طوري كه خداوند متعال به رسولش دستور داد تا آنها را نفرين كند ولي آنان در آخرين لحظات، از نفرين متقابل خودداري ورزيدند. 12

مسجد السجده يا البحير يا ابوذر

اين مسجد به طول تقريبي پانصد و  پنجاه متر از شمال مسجد نبوي فاصله دارد و  درآخر خيابان ابوذر، كه به خيابان قديم فرودگاه ارتباط دارد، واقع است.

نام اصلي اين مسجـد، «مسجد السجده» است. علّت اين نامگذاري آن است كه پيامبر ـ ص ـ در اين مسجد دو ركعت نماز خواند و  در ركعت دوّم سجده اش را طول داد، به طوري كه اصحاب گمان بردند وي جان به جان آفرين تسليم كرده است. ليكن وقتي كه از سجده برخاست فرمود: جبرئيل نزد من آمد و  گفت: هر كس از امّت تو بر تو صلوات بفرستد، خداوند بر او ده صلوات مي فرستد و  ده بار درجات او را بالا مي برد. 13

سپس نام «البحير» بر اين مسجد اطلاق شد. البحير نام باغي است كه مسجد در كنار آن قرار دارد.14 سرانجام به مرور زمان اين اسم به بوته فراموشي سپرده شد و  در حال حاضر به نام «مسجد ابوذر» معروف است. شايد اين نام گذاري، به دليل قرار گرفتن آن، در خياباني به همين نام باشد.

مسجد السبق

اين مسجد در شمال شرقي مسجد پيامبر ـ ص ـ و  در فاصله پانصد متري آن واقع است. و  نيز در آخر تونل سابق «مناخه» كه اينك بر امتداد آن افزوده شده، قرار دارد وهمچنين در پهلوي ايستگاه اصلي مسافربري قرار گرفته است. اين مسجد از اين رو به «سبق» شهرت يافت كه در وسط ميدان اسب دواني واقع شده كه در دوران پيامبر ـ ص ـ وجود داشت.15 «الدارمي» در «سنن» خود اين روايت را آورده است كه: «رسول خدا ـ ص ـ مسابقه اسب ها را ميان منطقه الحفياء16 تا محلي به نام «الثنيه» برگزار مي كرد…» 17

در حال حاضر ساختمان اين مسجد نوسازي شده و  نمازهاي پنجگانه در آن برگزار مي گردد و  از مساجد بزرگ مدينه منوره به شمار مي آيد.

مسجد الرايه

اين مسجد در شمال مسجد نبوي و  در فاصله 1800 متري آن واقع است. اين مسجد اينك در پشت پمپ بنزين «الاهلي» كه به پمپ بنزين «الزغيبي» معروف است، قرار دارد.

مسجدالرايه در اين زمان در محاصره خانه هاي تازه ساز واقع شده و  چون در محل بلندي قرار گرفته از يك سر بالايي به آن دسترسي پيدا مي شود. پيشتر به مساحت يك اتاق و از سنگ بوده و  در نزديكي اش حياطي داشته است. ليكن در حال حاضر اتاق پهلوي مسجد نوسازي گرديده و  از موزاييك هايي به حجم كوچك براي كف آن استفاده شده است و  همه حياط به مسجد اضافه شده و  اتاق را به وسيله يك ديوار، كه در آن يك درب تعبيه شده، از مسجد جدا كرده اند.

علّت نامگذاري اين مسجد به «الرايه»، قرار داشتن آن بر كوه الرايه است و  اين كوه همان است كه پيامبر اكرم ـ ص ـ پرچم پيروز خود در جنگ هاي خيبر و  تبوك را بر آن نصب كرد.

رسول خدا ـ ص ـ بر فراز اين كوه نماز خواند و  در روزهاي نخستِ كندن خندق مدينه، گنبدي بر مسجد ساخته شد18

مسجد الدرع

اين مسجد در سمت چپ جاده منتهي به مزار سيد الشهدا (قبرستان شهداي احد) و  در فاصله سيصد متري قبل از مسجد المستراح قرار دارد. بدان جهت آن را به «مسجد الدرع» (يعني زره) نامگذاري كردند كه پيامبر ـ ص ـ زره يا لباس مخصوص جنگي خود را در آن گذاشت. 19

اصل ساختمان مسجد به سبك عثماني است و  در حال حاضر بناي آن نوسازي شده است.

مسجد الشيخين يا البدائع يا المستراح

اين مسجد در سمت چپ جاده منتهي به قبرستان شهداي احد و  در فاصله 1300 متري آن واقع است. در كنار اين مسجد، مسجد تازه اي احداث گرديد كه به نام «مسجد الشيخين» خوانده مي شود.

اصل نامگذاري اين مسجد به مسجد الشيخين، در انتساب به «اجمه الشيخين» صورت گرفت كه در واقع جايگاهي متعلّق به يهوديان بود و  گفته شده است اين مكان از اين رو به «اجمه الشيخين» معروفيت يافت كه مرد و  زني كه از عمر هر يك از آنها از صد سال گذشته بود در همين مكان به ديدار هم آمده و  سرگرم صحبت و  معاشقه مي شدند و  مردم از اين موضوع تعجب كرده و  اين مكان را بدين اسم ناميدند. 20

اين مسجد پيش از آن به «مسجد البدائع» شهرت داشت. 21

ابن شبه22 به نقل از سعد آورده است كه «پيامبر ـ ص ـ در مسجدي كه در محل شيخين واقع است نماز گزارد و  در آن خوابيد تا اين كه روز بعد، نماز صبح را نيز در آنجا اقامه كرد و  سپس به سوي اُحد كوچ نمود. همچنين ابن عباس به نقل از سعد گفته است: پيامبر ـ ص ـ در مسجدي كه نزد بدائع يا نزد شيخين قرار دارد نماز عصر و  مغرب و  عشا و  صبح را اقامه كرد و  تا صبح روز بعد در آن اقامت نمود.»

اين مسجد اكنون به «مسجد المستراح» شناخته مي شود و  مردم مدينه آن را با همين نام مي شناسند و  ظاهراً وجه اين نامگذاري ناشي از استراحتي است كه پيامبر ـ ص ـ در سر راهش به سوي جنگ اُحد در ايـن مسجـد داشته اسـت. رسـول خدا ـ ص ـ در مقابل اين مسجد از لشكريان خود سان ديد و  كساني را كه لشكر او را كوچك شمردند بازگردانيد و  به علاوه گروهان متشكّل از يهوديان همپيمان را نيز بازگردانيد و  فرمود: «ما در جنگ خود بر ضدّ مشركان، از مشركان ياري نمي گيريم.23 اينجا بود كه عبدالله بن ابي و  تعدادي از منافقاني كه همراهش بودند و  در مجموع يك سوم لشكر اسلام را تشكيل مي دادند، بازگشتند. عبدالله بن ابي بهانه آورد كه پيامبر ـ ص ـ رأي ديگران را بر رأي وي ترجيح داده است!

  • بدون دیدگاه
  • 2012-08-23
https://www.rahafun.com/?p=790
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا