دعوای دختر و پدر - طنز

دعوای دختر و پدر - طنز
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

سال 1230
مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم…
زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده…
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش…
— بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

.

.

.

 

سال 1280
مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس بخوني؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده…
مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت…
— بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

پدر و دختر

 

سال1330
مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم…
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ
مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني…
— بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

.

.

.

سال1380
مرد: کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن) و شلوارک (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من… تو رو… مي کشم…
زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد اکثرا).
مرد: من… اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش بهتره…

.

.

.

سال1400
دختر: چي؟ چي گفتي مرتيکه ي ****؟ دارم بهت مي گم ماشين بي ماشين. همين که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشينم مي خوام. ميخواي بري بيرون پياده برو…
باباه:جيکش در نمي ياد…
زن: دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي ده ديگه از اين حرفا نزنه…
— بالاخره با صحبتهاي زن، دختر خونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي گناهکارشو مي بخشه.

  • ۷ دیدگاه
  • 2013-07-11
https://www.rahafun.com/?p=16426
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها
  1. مهسا گفت:

    عجبااااااااااااااااااااااا

  2. پامسی گفت:

    عجب!!!ما که احترام بابامونو نگه میداریم این رفتارا اصلا درس نیستش

  3. admin گفت:

    خواهش می کنم

  4. hamed گفت:

    سلام سايتت خيلي قشنگه به منم سر بزن
    http://badil.ir

  5. کی لینک keylink گفت:

    سلام دوست عزيز سايتتون عاليه اما براي اين که از اين هم بهتر بشه شما ميتوانيد در وبلاگ کي لينک(وبلاگ تبادل لينک رايگان) تبادل لينک کنيد تا تعداد بازديد هاي سايتتون چندين برابر بشه پس فرصت را از دست ندهيد.. اين وبلاگ 3روز هست که راه اندازي شد براي اين که سايتتون در سطرهاي اول يعني جايي که همه کليک کنن ثبت بشه زود بيا ثبت لينک کن ….. پس عجله کن!

    حرف دل من:بزار از مطالب زيباي وبلاگتون همه استفاده کنن لطفا باتشکر

    keylink.mihanblog.com

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا