اثرات دوست شدن با مرد متاهل

اثرات دوست شدن با مرد متاهل
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

اثرات دوست شدن با مرد متاهل

اثرات دوست شدن با مرد متاهل

بسیاری از دختران جوان و زن ها دیده می شوند که علاقه بسیاری به دوستی و ایجاد رابطه های مختلف با یک مرد متاهل دارند.ولی حتی اندکی با خود فکر نمیکنند که این ارتباط چه اثرات مثبت و منفی در خودشان و حتی خانواده آنها باقی می گذارد.قطعا اینجور رابطه ها همراه مشکلات فراوانی است که باید قبل ازایجاد رابطه درباره آن فکر و تصمیم گیری شود.در واقع اکثرا اول کار به دنبال یک دوستی ساده هستند اما هرچقدر که جلوتر بروند دیگر خبری از دوستی ساده نیست…

اگر به فکر این هستید که با یک مرد متاهل رابطه داشته باشید ، شاید بهتر باشد که مفهوم دوست شدن مرد و زن را دوباره برای خود تعریف کنید چون اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، فقط در شرایطی آن مرد واقعاً در رابطه با شماست که بتواند خود را متعهد کند یک دروغ عمدی بگوید که خودش هم کم کم باور کند.

آنوقت تلاشی که باید برای بر هم نخوردن و تداخل پیدا نکردن برنامه‌های زندگیش بکند دوچندان می‌شود. شاید اول کار مشکلی نباشد اما کم کم متوجه می‌شوید که آن آزادی که بقیه افراد در دوستی‌های خود دارند شما ندارید، نمی‌توانید شب‌ها با هم بیرون بروید یا هروقت دوست داشتید به او تلفن کنید. از همان ابتدای کار هم این دوستی ارزش هدر کردن وقتتان را ندارد.

شاید اول کار این رابطه به نظرتان جالب بیاید. این واقعیت که او برنامه‌های خاصی برای زندگی خود دارد، زمان فراغت بسیار طولانی را در اختیارتان قرار می‌دهد که می‌توانید هر طور که دوست داشتید آنرا بگذرانید بدون اینکه شکایتی به شما کند. زمان خیلی کمی می‌برد که متوجه بشوید یک جای کار در همه آن عشقبازی‌ها و محبت‌ها می‌لنگد و اگر خودتان موضوع را کشف نمی‌کردید شاید اصلاً او به روی خودش هم نمی‌آورد.

یک حالت این دوستی‌ها اینطور است که از همان اول کار نمی‌خواستید که به طور جدی با او رابطه داشته باشید و در خیالبافی های خود همسری با او را تصویر کنید . مخصوصاً در مواردی که این رابطه از دوستی خیلی ساده و زیبایی که بین شما دو نفر بوده شکل گرفته باشد. وقتی کنار او هستید همه چیز خوب است اما این فقط در شرایطی است که فقط خودتان و خودش باشید، بدون اینکه کس دیگری از آن خبر داشته باشد.

مکالماتی که قبلاً موقع ناهار یا در ایمیل‌ها داشتید دیگر آن مکالماتی نیست که در ماشین یا خانه تان دارید. کم کم حرفهایتان جنبه‌های شخصی تر و حتی جنسی تر به خود می‌گیرند. یا شما یا او سوال می‌پرسید و هر دو شما درگیر این هستید و نمی‌دانید که چرا دارید دزدکی این همه با هم وقت می‌گذرانید.

حالت دیگر دوستی می‌تواند این باشد که او از همان ابتدای کار دل شما را برده است و دوستی از همان ابتدا جنبه جنسی هم داشته است ولی مشکل این است که او همیشه مجبور است زود برود، مدام در حال چک کردن تلفن همراهش است و شما نمی‌توانید هر کاری که می‌خواهید را در وقتی که می‌خواهید بکنید. احساساتتان سرکوب می‌شوند و کم کم متوجه می‌شوید که نمی‌توانید به همان سادگی که وارد این رابطه شدید، از آن خارج شوید. احساس گمگشتگی می‌کنید، گمگشتگی از این جهت که بین او و مشکلاتی که با همسرش دارد گیر افتاده اید.

اما چرا او نمی‌تواند با همسرش هم به همان اندازه که با شما راحت است راحت باشد؟ شما زنش را دیده اید، زشت نیست و خیلی راحت می‌شود با او کنار آمد. حتی ممکن است خودتان هم با او رابطه داشته باشید و خیلی وقت‌ها دوست دارید که به او بگویید که چه بین شما و شوهرش می‌گذرد اما نمی‌توانید چون او زن خوبی است و حقش نیست که زندگی زناشوییش اینطوری خراب شود. اگر هم قرار باشد کسی اینکار را بکند خود آن مرد است. ممکن است مرد در ابتدای رابطه دیوی از زنش برای شما ساخته باشد اما وقتی خودتان با آن آشنا می‌شوید می‌فهمید که اینطور نیست.

هیچکس نمی‌تواند به شما بگوید که با یک مرد زن دار رابطه داشته باشید یا نه. متنفر شدن از آن یکی زن کار ساده ای است اما برای خیانت همیشه دو نفر لازم است. خیلی جاها ممکن است فکر کنید که کسی هست که دوستتان دارد اما واقعیت این است که این مرد نمی‌تواند عشق و احترامی که شایسته شما باشد را در اختیارتان بگذارد. حتی ممکن است یک مرد زن باره باشد و هر چند وقت یکبار یکی مثل شما را بازیچه نفس خود کند. زمان و انرژی که با او هدر کرده اید را می‌توانستید خیلی جاهای دیگر استفاده کنید، حداقل با مردی که واقعاً لایق شما باشد.

سوال خیلی ساده ای که می‌خواهم بپرسم این است که آیا برای خودتان ارزش و احترام قائل هستید و آیا واقعاً می‌دانید خیلی مردهای مجرد خوبی هم هستند که بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید پس چرا باید وقتتان را با دوست شدن با یک مرد زن دارد تلف کنید.

آدم‌ها همیشه از اشتباهاتشان درس می‌گیرند و می‌توانند این درس‌ها را به همدیگر هم منتقل کنند. اما به خاطر یک رابطه کوتاه مدت عاشقانه، بااینکار همه زندگیتان را به خطر می‌اندازید. پس عاقل باشید و از این رابطه بیرون بیایید و دیگر هیچوقت هم پشت سرتان را نگاه نکنید.

اگر می‌خواهید معنا و مفهوم عشق و زندگی را به خودتان یادآور شوید، فقط کافی است بدانید که در همچنین رابطه ای آن را پیدا نخواهید کرد.
منبع: mardoman.com

  • ۴۶ دیدگاه
  • 2013-04-10
https://www.rahafun.com/?p=9510
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها
  1. shima گفت:

    سلام عاشق که بشی واست فرقی نداره که متاهله و زنشو دوستداره فقط میخای اون باشه چون حالت خوبه با اون ولی شب که میشه نمیتونه چت کنه باهات اونجاس که دلت خیلی میگیره،خودم همیشه بذم میومد ازاونایی که با مرد متاهلن فکرشم نمیکردم خودمم یه روز گرفتار بشم….خیلی سخته و هیچکسم نمیتونه درک کنه

  2. ف گفت:

    مرد متاهل ازتون انتظار داره مورد توجه ومحبت قرارش بدید ونیازهاشو هرزمان که خواست برطرف کنید اما مشکل اینجاست که خودشو موظف به انجام همین رفتار با شما نمیبینه.
    یعنی اصلا حال نمیکنه ازاینکه اونم به شما محبت کنه یا فقط بخاطرشما قدمی برداره میدونید چرا؟ چون خودش به اندازه کافی خانواده ای داره که باید همه نوعی درخدمتشون باشه وبرای فرار از این وضعیت واستراحت دادن به خودش به شما و امثال شما رو آورده.
    پس نتیجه اینکه فقط باید ازخود بگذرید وهمه جانبه فقط ایثارکنید بدون توقع وچشمداشتی.واین موجب شکستن و خمودگی شما میشه چون شماهم انسانید ومحتاج محبت و زندگی.

  3. شاران گفت:

    خیلی دردناک هست که به خاطر خودمون زندگی دیگرون ویران کنیم.من متاهل هستم و صاحب فرزند،مدت سه سال بود که یکی از همکلاسی های من به عناوین مختلف ابراز عشق و علاقه میکرد و من اوایل تقریبا مطمئن بودم که فقط در حد همکلاسی بودن هست تا اینکه ایشون خیلی صریح گفتن که عاشقتون شدم و…
    فقط خدا میدونه که از شنیدن این جمله چقدررر حالم بد شد و تنها چیزی که تونستم بگم به ایشون این بود که درکش برام سخته که با داشتن همسر و فرزند چطوری عاشق یه خانوم دیگه شدی .اون لحظه دوست داشتم کمکش کنم برای اینکه شاید دوباره به زندگیش برگرده اما خوب که فکر کردم دیدم که اینجور افراد به زندگی که بر نمیگردن هیچ تورو هم به لجن میکشن و ادامه دادن و بحث باهاش بیشتر زندگی اون و خودمو بهم میزنه.خواهش میکنم از خانم ها که اینقدرر سریع تحت تاثیر دوتا جمله ی عاشقانه قرار نگیرین بخدا بهم زدن زندگی بقیه مخصوصا افراد دارای بچه چندش آورترین کار دنیاست.ایتهمه پسر مجرد برید و عاشق اونها بشین.مردی که میاد و میگه من با زنم مشکل دارم و یه غول ازش براتون میسازه آدم نیست و شک نکنید خودشم پر از ایراد هست.اینقدر راحت خودتوندبی ارزش نکنید لطفا لطفا لطفا .

  4. مریم گفت:

    اینم بگم این ماخانم هاهستیم که میتوانیم علیه هم کاری کنیم یا موافق هم یک مرد این در سرشت فطری ش هست که هوا هوس زیادی داری ویک زن هم خدا در عوض شرم وحیای بیشتری دراو قرار داده وگرنه چندزن به یک مرد چسبیده بودن وابسته بودن متاسفانه همین احساسات عاطفی بیش از حد یک زن جلوي فکر کردن با عقل رو از اون گرفته بیش از حد احساسات حتی جلوي غرور اون رو هم گرفته مثل چیزی که خودم درگیرش شدم

  5. مریم گفت:

    سلام من دختری 18ساله هستم خانواده معتقدی به مسایل دینی هم دارم همین طور خودم اما متاسفانه مدت یک سال هست که احساس کردم عاشق یک مرد متاهل شدم خیلی فشار روحی هم تحمل کردم اما نتونستم فراموشش کنم به این خاطر مجبور شدم باش دوست شم اوایل فقط در حد پیام و دیدن در محل کاراقا اما الان چون احساس کردم این آقا با سکس بیشتر راضی هستن هر وقت میبینمش بغلش میکنم یا بوس همان در محل کار به صورت مخفیانه من واقعا احساس میکنم رهایی ازش برام غیر ممکن تا الآن شاید صدبار بهم زدم بعدا به اصرار خودم ادامه دادم فقط به اصرار خودم چون هم از درس و خیلی چیز ها لطمه خوردم هم از گناه میترسم از اینکه به همسرش ظلمي کردم شب ها از ته دل گریه میکنم که چرا نمیتونم واقعا به کمک نیاز دارم و متاسفانه با کسی هم نمیتونم راجبش صحبت کنم به این خاطر احساس تنهایی شدیدی هم دارم

    • سعید گفت:

      با سلام
      این که اطمینان دارید کار شما اشتباه است بسیار عالی است ولی این که به این رابطه خود ادامه میدهید جای نگرانی است زیرا به زودی این رابطه براتون عادی میشود و دیگر عذاب وجدانی نیز نخواهید داشت , پیشنهاد میکنم برای حل مشکل به یک مشاور خانم ( تاکید میکنم خانم ) مراجعه کنید

  6. betty گفت:

    من با ی مردمتاهل رابطه دارم سکسم ی بار داشتیم خیلی دوسش دارم من سکس دوست ندارم ولی چون اون دوست داره قبول کردم فقط ازاینکه کنارم بود تو بغلش بودم حس خوبی داشتم وگرنه ارضانشدم ولی اون شد خودشم همیشه بهم میگه سعی کن بهم وابسته نشی من فقط چون دیدم تنهایی باهات دوست شدم و دوستت دارم ولی نه اینکه فک کنی فقط تورو دوس دارم…ولی من واقعا دوستش دارم خودم دخترم ومجردم.

    • سعید گفت:

      با سلام
      کاربر گرامی توجه کنید که در این رابطه شما اتش زندگی زن ان مرد هستید که گناه بسیار بزرگی را انجام میدهید که اثار بدی در زندگی اینده شما خواهد داشد .
      در ضمن این اقا فقط شمارو به خاطر رابطه جنسی میخواهد نه بیشتر , توبه کنید و هیچ وقت با فردی متاهل رابطه نگیرید

  7. یه بدبخت.. گفت:

    چطور میتونم از این رابطه به همین راحتی بیرون بیام؟؟؟؟ ولی قسم میخورم تموم تلاشمو کنم که تا آخر هفته که اومد بهش بگم که بیا تمومش کنیم..ان شاالله..میترسم هم از نبودنش هم از بودنش…کاش خدا یه بار دیگه بهم فرصت میداد…

  8. خانم ... گفت:

    سلام لطفا کمک کنید
    من بعلت مساله کاری مامور به خدمت در شهری شدم که در انجا یکسال ساکن و با مردی از همکاران که صاحب زن و یک فرزند بود دوست و صیغه شدیم. و یک زندگی کامل رو تجربه کردیم. درحال ۴ماه از برگشتن من میگذره و همچنان از شدت دلتنگی و وابستگی کاسته نشده.بعلت شغل و سن و وضعیت خانوادگی موقعیت ازدواج خدبی دلرم. ولی هیچکس را درحد ایشان نمیبینم. با خانواده صحبت کرده و مخالفت شدیدی بعلت متاهل بودن ایشان ازجهت خاستگاری مواجه شدم. اکنون بزرگترین مشکل من اینست که با وجود فرصت فراوانی که به ایشان برای رجعت به خانواده اولشان دادم و دوریمان این علاقه از دل بیرون نرفته و هردو میسوزیم. من باید چطور این مساله را حل کنم. ایا صبرکنم ایشان از زندگی خودشان خارج شده و بعد اقدام کند ؟زیراکه انقدر به ایشان احترام و علاقه دارم حاضرم زن دومشان بشوم.اما خانواده خودم بخاطر این حرفم مکدر شدند.کمکم کنید.

    • سعید گفت:

      با سلام
      توجه فرمایید صیغه شرایط سختی دارد که هر کسی از روی شهوت درگیر آن نشود و نتیجه آن نشود که زندگی یک مرد متاهل زن و بچه دار به اتش کشیده شود و
      زندگی یک دختر مجرد با شرایط خوب برای ازدواج نیز درگیر مسائل پیچیده ای شود که او را از یک ازدواج موفق دور کند و تبدیل نماید به یک زن دوم که در ظاهر فقط و فقط اتش زندگی ان زن اول خواهد بود !
      متاسفانه شما خواسته و ناخواسته با شروع این رابطه هم زندگی خودتون رو از حالت عادی خارج کرده اید هم زندگی آن زن را !

      شرایط صیغه برای یک مرد در صورتی جایز است که وی به زن خویش دسترسی نداشته باشد و برای دختر مجرد اصلا درست نیست !!
      یعنی شما شما اگر ازدواج اولتون بود بدون اجازه پدر اصلا عقد شما باطل بوده است !

      در مورد علاقه ادامه دادن این رابطه باید خدمتتون بگویم که این فقط شیطان است که علاقه دارد هم اینده شمارو به لجن بکشد هم زندگی آن مرد و مخصوصا زن و بچه بی گناهش را !
      پس سعی کنید توبه کنید و از زندگی این زن و بچه دور دور دور شوید و حتی شماره خود را نیز تغییر دهید تا اثراتی از شما در زندگی ان مرد باقی نماند .

      با تشکر

  9. حامد گفت:

    خوب منم دنیا دختر مجرد دوست شدم او دختر ره بسیار دوست دارم از اندامش بسیارخوشم میاد اودخترهم عاشق من شده دگه هم خانم دارن نمتوانم از او دختر دورشوم او دختر ده یک دفتر همرایم کار میکنه خیلی دوستش دارم گریه آرامش خیلی دارم مایه اما توهم عاشق مه شده حالی نمدانم چی کنم که ازش دترشوم

    • سعید گفت:

      با سلام
      اگر متاهلید به شدت دوری کنید از این رابطه که چیزی جز شهوت نیست و زندگیتان را اتش خواهد زد

  10. م گفت:

    سلام،من نزدیک ۶ ماهه که با یه آقای متاهل آشنا شدم،البته آشنایی ما بصورت اینترنتی بود وبخاطر یک موضوع کاری،من نمیدونستم که این آقا متاهل هستن،این آقا خیلی بهم اظهار عشقو محبت میکردن و برای من خیلی خوشایند بود هرچند که بعد از چند روز آشنایی بهم گفت که متاهله اما منو واقعا دوست داره،من هم فوری رابطه رو قطع کردم اما یه ماه بعد باز این آقا سروکلش پیدا شد و از اونجایی که خیلی مرد خوبو مهربونی بود بهش فرصت دوستی دادم اما ما از هم دور بودیم،من تو همین رابطه خیلی این آقارو تشویق میکردم که با همسرش خوب باشه و زندگیشو حفظ کنه،این آقا هم منکرش نمیشد اما گویا واقعا با همسرش مشکل داشت،اینم بگم که این آقا ۵سال از ازدواجش میگذشت و بچه هم نداشت و به خاطر رضایت خانواده تن به ازدواج با این خانومی که انتحاب پدرش بود ازدواج کرده بود،ما یکی دو ماه خیلی ساده هم رو دوس داشتیم تا اینکه آتیش عشقمون فوران کرد تا حدی که انتظار داشتم این آقا از همسرش جدا شه وبا من باشه،اینم بگم که بین ما هیچ گونه رابطه جنسی وجود نداره و این آقا منو همه جوره دوست داره و هیچ وقت هم به من قول ازدواج نداده همیشه میگه که زندگیش معلوم نیس با وجود اینکه دوسم داره اما نمیتونه منو اسیر زندگی خودش کنه و عمر من روهدربده،اما تکلیفش هم معلوم نیس از طرفی با خانومش مشکل داره و عاشقش هم نیس از طرفی همپای آبرو و خانواده ها در میونه،من برای بار دوم از این رابطه خودم رو بیرون کشیدم ولی باز هم نشد چون عشق بین ما خیلی قویه و ما خیلی شبیه به هم هستیم،بنظر شما من چیکار میتونم بکنم،این آقا همیشه به من میگه به خدا توکل کنم و جز اون راه دیگه ای هم نداریم،از طرفی هم وفاداری من برای این آقا شده حس مسئولیت و حتی بهم گفته که میتونم ازدواج کنم اما اگه ازدواج کنم باز هم دوسم داره و هیچ وقت از دلش نمیرم…،ولی از بس این آقا از لحاظ اخلاق و رفتار و عشق ورزیدن کامله و شبیه به منه که با وجود تجاربی که تو گذشته با جنس های مخالف داشتم دیگه نمیتونم مثل این پیدا کنم،وگذشتن ازش برام خیلی سخته،این آقا از خیلی راه ها هم عشق واقعیشو بهم ثابت کرده همه جوره و هیچ وقت هم از رو غریزه جنسی سراغم هم نیومده،اینم بگم که حتی با خانومش هم جدا از هم میخوابن وتا حد ممکن سعی میکنه که هیچ گونه ارتباطی نداشته باشه…بنظرتون چه کاری درسته؟

    • سعید گفت:

      با سلام
      فقط میتونم خدمتتون بگم متن مقاله برای جواب شما کافیست
      همین بس که شما با دوستی با این اقا زندگی ایشون رو به طلاق اینده خودتون نابود خواهید کرد
      من شرایط شمارو نمیدونم ولی شک نکنید هر حرفی راست نیست و این عشقی که شما ازش دم میزنید حس قوی جنس مخالف نه یک عشق اتشین !
      شما در هر صورت هیچ حقی ندارید که در زندگی یک زن متاهل دخول کنید چه بسا چنین مردی دو روز دیگر شک نکنید از شما خسته شده و سراغ دختر دیگری میرود
      و تمام این داستان های مظلومانه را برای او تعریف خواهد کرد , من کلیات به شما گفتم برای بررسی دقیق به یک مشاور زن مراجعه کنید

  11. مونا گفت:

    سلام من دو ماه با یک مرد متاهل رابطه داشتم اما از این رابطه کشیدم بیرون ولی ذهنم بشدت درگیر اون اقا هست …رابطه م رو قطع کردم ودیگه جوابشو ندادم، میخوام بدونم تو این ارتباط من حق الناسی به گردنم ندارم؟؟؟؟؟؟
    واینکه چیکار کنم از فکر این رابطه بیام بیرون خیلی حالم بده چون من تا قبل از این ارتباط با هیچ کس حتی برای چند دقیقه هم نبودم و الان این مسئله منو ازار میده…
    البته اینم بگم که من قبل از این یکی دوماه، نمیدونستم که این اقا متاهله و برای ازدواج جلو اومد وقتی فهمیدم که احساسم درگیرش شده بوده برای همین این یکی دوماه رو ادامه دادم چون نمیونستم فراموش کنم.

    • سعید گفت:

      با سلام و عرض ادب
      کاربر گرامی شک نکنید دست شیطان بسیار قویست و افرادی که از خدا دور میشوند را به دام می اندازد
      یکی از راه های به دام انداختن شیطان ناامیدی از لطف بخشش و رحمت خداوند است

      توبه واقعی کنید و دیگرسمت روایط نامتعارف نروید و به لطف بخشش و رحمت خداوند بسیار امید داشته باشید
      زیرا او مهربان مهربانان است

  12. اسب سفید گفت:

    سلام من۲۹ سالمه و با مدیر شرکت که ۴۸ سالشه دوست شدم خیلی شبیه منه و کاملا باهاش هماهنگم بهش عادت کردم . اون تنها تهران رندگی میکنه و خونوادش یه شهر دیگه هستن .
    خیلی دوسش دارم و بهش عادت کردم اصلا فکر نبودنش و نمیکنم اگه هر روز باهام حرف نزنه کلافم . اونم همین طور . میدونم راه درستی نیست ولی نمیخوام از دستش بدم .
    اگه بد و بیراه نمیگید راهنماییم کنید .

    • admin گفت:

      با سلام
      اگر این مرد مجرد است خوب این رابطه اگر به درستی انجام شود و از طریق راه شرعی یعنی ازدواج رخ دهد بسیار پسندیده است
      ولی اگر این مرد متاهل است ، هرنوع رابطه عاطفی با این مرد اتش افکندن به زندگی این مرد ، به زنو بچه اش به ابروی خانواده اش و… میباشد
      سعی کنید عاقلانه تصمیم بگیرید نه از روی احساسات ، اگر این مرد ۷۰ سالش هم بود و کمی سرو زبان داشت هر دختری بهش وابسته میشد
      نه این که این مرد خیلی خاص باشد این خاصیت زن هاست که عاشق محبتند ….

      در ضمن شیطان بسیار دستش قوی و فکر نکنید بیکار نشسته است ، مدام شمارو وسوسه میکند و این رابطه رو برای شما پاک خدایی و عاشقانه
      جلوه میدهد ، فقط بدانید اخر این راه سیاهیست ، یا رابطه رو قطع کنید یا اگر نمیتونید از اون جا بروید …

      یا علی

  13. دخی بی مخ گفت:

    سلام من ۲۳ سالمه یه دوس پسر مجرد دارم که عاشقمه و میخواد باهام ازدواج کنه از طرفی هم با یه مرد زن دار با دوتا بچه که ۱۵ سال ازم بزرگتره دوستم که خیلیییییی عاشقشم هرروز از ساعت ۸ صبح تا آخر شب باهمیم اصلا حس میکنم عشق ابدیم اونه اصلا هم عذاب وجدان ندارم چون عاااااااااشقشم نمیدونم الان فحشم میدید یا هر چیز دیگه ای ولی بهتره اینو بدونید که عشق این چیزا سرش نمیشه.

    • admin گفت:

      با سلام
      عشق با هوس از مو باریک تر ، در ضمن در یک دل دو دوست نمیگنجد ،چطور امکان داره همزمان با دو جنس مخالف دوست هستید و اسم این رو عشق نیز میگذارید ، چطور وقتی عاشق کسی هستید با فرد دیگری نیز دوست هستید!!!
      شک نکنید دست شیطان بسیار قوی ، و چه بسا این دوستی شما باعث به اتش کشیدن زندگی یک زن و دو بچه خواهد شد …

  14. مهرنوش گفت:

    سلام زندگی من و بچه هام قربانی هوس یک زن مطلقه بیر شد شوهرم طلاقش داد اما دیگه ابرو و بولاشو از دست داده بود .الانم بیبول شدیم با یک زندگی از هم باشیده با اعصاب خراب.واقعا نمیدونم چکار کنم ما زندگی خوبی داشتیم و هیچ مشکلی وجود نداشت.شوهرم افسرده شده و دروغگو و عصبانی.لطفا کمک کنید

    • admin گفت:

      با سلام
      در هر صورت فردی از روی زندگی شما رد شده و تمام شده است
      حالا باید خدارو شاکر پاشید که سالم هستید و صد البته زنده !
      بهترین راه مشاوره است البته درکتون میکنم وقتی میفرمایید پی پول شدید دیگر پول مشاوره را هم ندارید …
      بهترین پیشنهاد که من به شما میکنم این است که با صبر الهی و مادرانه زندگیتان را به خاطر فرزندانتان بسازید
      همسرتون سرش به سنگ خورده و مطمئن باشید انشالله دیگر خطایی نمیکند ، به خدا توکل کنید و نماز و قران
      و یاد خدا سعی کنید ارامشی الهی بدست اورید و زندگیتان را از نو بسازید ، شک نکنید خدا بهترین مشاور و وکیل
      است برای شما …

  15. گمراه... گفت:

    سلام ممنوم از راهنماییتون من همون موقع توبه کردم اما شیطان منو رها نمیکنه با این افکارم. پیش روانشناس هم رفتم اما من نیاز به یه مشاور دینی مذهبی دارم خواستم اگر ممکنه خواهش کنم به ایمیل من پیامی بفرستید تا من چند تا از سوالامو بصورت خصوصی ازتون بپرسم .ممنون میشم ازتون

    • admin گفت:

      عرض ادب مجدد
      توجه بفرمایید ، که شیطان تا ادمی را رسوا و بی ابرو نکند دست از کار بر نمیدارد ، پس توبه واقعی کنید و با نماز به موقع و یک روز روزه در هفته و قران خواندن و زیارت سعی کنید حس معنوی
      را در خود قوی کنید و از خداوند بخواهید شر افکار شیطانی و شهوانی را از فکر و ذهن شما دور کند ..
      متاسفانه امکان مکاتبه به صورت خصوصی در حال حاظر وجود ندارد
      سوال بپرسید پاسخ به ایمیل شما ارسال میگردد و یا به صورت سانسور شده پاسخ قرار خواهد گرفت

  16. گمراه... گفت:

    سلام من با مردی اشنا شدم و بعد از مدتی فهمیدم متاهل بوده تو این مدت با دروغ و فریب منوبه بازی گرفته بود البته خودش میگه دوسم داره همونجوری که از اولی که باهام اشنا شد محبت زیاد بهم میکرد…بعدش که فهمیدم البته از طرف زنش این موضوعو فهمیدم همه زندگیم برام تموم شده بود وقتی بهش گفتم چرا اینکارو کردی میگه من تو زندگیم مشکل داشتم و زنمو دوست نداشتم که میدونم اینم دروغ میگه و خودشم قبول داره کارش اشتباه بوده اما من موندم و حس بدی که بخودم دارم و حس انتقام ..بخشیدمش ولی هر چند وقت یبار بسرم میزنه و بهش توهین میکنم همش میگم دروغگوی خائن و از اینجور حرفا اونم همش طلب بخشش میکنه و میدونم کارم اشتباهه خیلیم دلم میخواد اصلا نرم سمتش اما من نمیدونم چرا اینجوری شدم ؟نمیدونم چیکار کنم که تموم بشه دیگه بخشیدمش که خلاص بشم اما بعضی وقتا فکر کارایی که باهام کرد و منو به بازی گرفته رهام نمیکنه اینقدر بهم فشار میاد که بعدش اون حرفارو بهش میزنم ..من هر جور که بگید باهاش در ارتباطم یعنی شماره شو پاک کنم تلفن خونش هست..ایمیلش هست…تو محل تحصیلم ممکنه ببینمش .ازشم متنفرم اما رهام نمیکنه این افکار..انگار از پشت بهم خنجر زده باشه

    • admin گفت:

      با سلام و عرض ادب
      دوست گرامی در هر صورت هیچگاه نباید آغاز یک رابطه احساسی غیر مجاز شد ! منظور از غیر مجاز رابطه های خارج از خط قرمز میباشد
      پس در نتیجه وقتی شما این خط قرمز رو رد کرده اید باید خود را نیز مقصر بدانید و به این فکر کنید که شما راهی رو رفته اید که خدا از شما راضی نبوده است
      و الآن نیز باید توبه واقعی کنید و از خداوند طلب بخشش بفرمایید ..

      در مورد این آقا نیز با احساسات شما به خاطر حوسش بازی کرده ! حال شما یا ایشان را ببخشید و یا واگذارشون کنید به خود خداوند ، دیگر درگیرش نباشید
      این درگیری نشانه علاقه به ایشان ! که البته طبیعی چون یک دختر احساسی است و فراموش نمیکند ، حال پیشنهاد من به شما این است ایشان را فراموش کنید
      و قضاوت را به خود خدا واگذار کنید شک نکنید او بهترین قاضی است و سعی کنید اینده ای را روشن برای خود بسازید ..

  17. الی گفت:

    ده ساله که دارم زندگی میکنم و صاحب یک فرزندم و الان مدتی متوجه شدم همسرم عاشق زن بیوه ای شده و دست به هر کاری میزنه تا منو طلاق بده اونو بگیره میگه اگه دوست داری بازندگی کنی زندگی کن ولی من اونو میخوتم بگیرم مگه چه اشکالی داره ادم دوزنه باشه دارم دیونه میشم موندم چه کنم

  18. نیلوفر گفت:

    من به این موضوعی که اشاره کردی کاملا واقفم…

  19. سارا گفت:

    اگر تعلق خاطری هم باشه حق زنیه که قبل از تو بوده!
    قبول کن حالا که در تا آخر زندگی رو پاشنه ی اون نچرخیده رو پاشنه ی تو هم نخواهد چرخید

  20. نیلوفر گفت:

    توجیه نمیکنم اشتباهم رو،چون بزرگه!! اما درد تنهایی خیلی بده…من آدم ضعیفی نیستم و نبودم،کمبود اعتماد به نفس هم ندارم،چیزی هم کم ندارم!!اما پیدا کردن آدمی که باهاش علایق مشترک داشته باشی خیلی کار سختیه! من کسی رو پیدا کردم که باهاش کلی علایق مشترک دارم ولی به من تعلق نداره….

  21. سارا گفت:

    نیلوفر عزیز!
    تو چرا باید خودت رو وقف کنی!!
    این راه آخرش ناکجا آباده با یک دنیا عذاب وجدان و خاطره ی تلخ که هیچ وقت از شرش راحت نیستی!
    خاطرات رو بیشتر نکن عزیزم!!!

  22. نیلوفر گفت:

    خب به نظرت برای من که بریدن یهویی غیر ممکنه چه راه حلی وجود داره؟اینم بگم که من خیلی سرسختانه در مقابل خواسته هاش مقاومت میکنم و اونم ظاهرا مشکلی نداره.خیلی آدم تنهاییه،واقعا درکش میکنم وگرنه چرا باید یکسال عمرش رو بی سکس با من بگذرونه!!!! نمیخوام خیال ببافم و توهم بزنم…اما حس میکنم تو چندوقت اخیر با وجود همه قوت قلبی که بهش دادم حتی وضعیت زندگیش هم بهتر شده چون دیگه مثل سابق نه دعوا می کنه و نه از خونه بیرون میزنهَ :struggle:

  23. سارا گفت:

    آقایون بعد از برقراری یک یا دو بار رابطه جنسی عشق و علاقه اشون نابود و خاکستر میشه
    خواهش میکنم احساسی و تخیلی عمل نکنید!!!!!
    زندگی به حقیقته محضه!…
    باور کنید…..

  24. نیلوفر گفت:

    منم درگیر ی همچین رابطه ای هستم.البته اعتراف می کنم که من از اول در جریان نبودم و با دروغ بزرگی سر این داستان مواجه شدم.گرچه این دروغ از شدت احساسم کم نکرد…
    رابطه جنسی هم ندارم با این آقا، همیشه راهنماییش کردم که به سمت خانواده اش برگرده ولی همش ازم میخواد ترکش نکنم.باید اقرار کنم که برای خودمم خیلی دشواره این جدایی،و این رابطه شانسم رو برای پیدا کردن فرد مناسب زندگیم میگیره…خیلی روزای سختی رو میگذرونم ولی کسی رو ندارم که کمکم کنه. :brokenheart:

  25. سارا گفت:

    سلام میخواستم بگم هیچوقت رابطتتون رو با یه مرد زن دار ادامه ندید و سریع این رابطه رو قطع کنید اگه موقعیتتون به شکلی هست که اون آقا رو مرتب میبینید سعی کنید باهاش خیلی رسمی و محکم باشید تا دوباره احساسی بینتون بوجود نیاد…….

  26. نگار گفت:

    از بچگی یکی از دوستایه بابامو دوست داشتم هرچی به سن بلوغ نزدیک تر شدم حس کردم بیشتردوسش دارم الان که 23 سالمه میدونم عاشقشم
    با اینکه از زیبایی کم ندارم و پسرایه مجرد زیادی دنبالمن اما عشق به اون باعث شده به هیچ کسی حتی فکر نکنم
    6 ماهی میشه که بم گفته اونم عاشقمه ولی ازم میخواد که هر طور شده ازش فاصله بگیرم و جلویه چشماش نباشم چون اینو خیانت به پدرم میدونه
    وقتی فهمیدم اونم دوسم داره منم اعتراف کردم عاشقشم
    هر دومون نمیدونیم چی کار کنیم
    دارم دیوونه میشم
    بدیش اینجاست زنشو از بچگی میشناسم دخترشم دوست صمیمیه خواهرمه
    هر وقت منو میبینه رنگ چهرش عوض میشه و حالش جوری بد میشه که همه متوجه میشن
    التماسم میکنه جلوش ظاهر نشم نه به خاطر خانومش چون میگه عشق ابدیش منم
    فقط به خاطر پدرم اینو ازم میخواد میگه این رسوایی از پا درش میاره اما منم با ندیدنش حالم بد میشه
    دلم میخواد بمیرم از این درد راحت بشم

  27. حسین نصاب گفت:

    اگه مردی نیازهای همسرش رابراورده کنه هیچوقت زن به همسرش یهبهلعکس خیانت نمیکنه :inlove:

  28. سارا گفت:

    خواهرم یک ساله که ازدواج کرده.شوهر خوبی هم داره ولی….
    چند ماهه سر و کله ی یه مرد حدودا چهل ساله که ادعا میکنه مجرده تو زندگیه خواهر بیست و دو سالم پیدا شده و داره زندگیش رو زیر و رو میکنه! نمیدونم باید چه کار کنم؟ فقط من از این افتضاح خبر دارم! انگار کو کر شده!!!!

    • admin گفت:

      سلام سار خانم
      اگر شما فقط از این قضیه با خبر هستید پس حتما کمک اش کنید.
      اگر حق با خواهرتون هست قضیه را آروم به همسرش بگویید.
      خلاصه به این هم فکر کنید که اگر همسرش این قضیه را خودش متوجه بشود حتی اگر مشکل از خواهر شما هم نباشه نتیجه ی بدی می گذارذ.

  29. سارا گفت:

    مرسی مرسی….عالی بود!!!!! خواهش میکنم در رابطه با این معضل بیشتر بگو…
    درباره ی خیالپردازی زنان متاهل هم بگو….
    بازم مرسی….

    • admin گفت:

      سلام سارا خانم
      خوشحالم مفید بوده
      چشم درباره خیال پردازی زنان نیز در صورتیکه مقاله ای معتبر پیدا کردم اشاره می کنم

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا