داستان کوتاه دخترک باهوش

داستان کوتاه دخترک باهوش
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه

 

 

داستان کوتاه دخترک باهوش

داستان کوتاه دخترک باهوش

یک روز دختربچه ای وارد بقالی شد و دستش را به طرف بقال دراز کرد و کاغذی را به بقال داد و گفت:
مامانم گفته جنسایی که تو لیست هست رو بهم بدین، این هم پولش…


بقال لخندی زند و جنس های نوشته شده در لیست را فراهم کرد و به کودک داد، سپس گفت:
چون دختر خوبی بودی و حرف مامان رو گوش کردی میتونی یه مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
دختر کوچولو از جای خود تکون نخورد.مرد بقال احساس کرد دختربچه برای برداشتن شکلات ها خجالت میکشه گفت: دخترم خجالت نکش بیا بردارد!!
دخترک پاسخ داد:عمو لطفا خودتون برام شکلات بردارید.نمیشه شما بهم بدین؟
بقال با تعجب پرسید!:
چرا دخترم مگه چه فرقی میکنه؟
دخترک با خنده کودکانه جواب داد: آخه مشت شما از مشت من بزرگ تره

  • بدون دیدگاه
  • 2013-04-22
https://www.rahafun.com/?p=10119
 
تبلیغات ویژهرزرو جایگاه
 
دیدگاه ها

تمامی حقوق این سایت برای رها فان محفوظ است و هرگونه کپی برداری از مطالب و قالب پیگرد قانونی دارد . طراحی سایت و سئو : شیکنا