اس ام اس های عاشقانه غمگین

اس ام اس های عاشقانه غمگین

بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت برای یک نفر !
اما دلت می گیرد ،
چشمانت پر از اشک می شود ،
قلبت خالی می شود ،
وقتی یادت می آید ،
همه آن را می خوانند و می پسندند ،
جز همان یک نفر . . . !
.
.
.
مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو . . .
.
.
.
آنقدر جای تو خالیست
که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد . . .
.
.
.
دل آدم چه زود خر میشه !
با یک “ دلخوشی ”
با یک ” هستم ”
با یک ” نترس ”
با یک ” نوازش ”
با یک ” آغوش ”
و چه راحت خرد میشه
با یک نگاه “متفاوت ”
با یک حرف ” نامتعارف ”

.
.
.
این که عادلانه نیست
من ،‌ مدام دست تو را بگیرم
تو ، مدام مرا دست کم بگیری !
.
.
.
می دانی . . .
پزشکان که هیچ
حتی مامورین بازیافت هم
از قلب شکسته قطع امید کرده اند !
.
.
.
حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم ، حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پریدن ، پرم و بال ندارم
.
.
.
تو کور بودی و من کر و لال
من برایت دست تکان دادم و تو مرا صدا زدی . . .
برای همین بود که ما هرگز بهم نرسیدیم . . . !
.
.
.
خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم
دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای
آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را
زبانم بند آمد . . .
.
.
.
آلزایمر می‌تواند بهترین بیماری جهان باشد تا هر ثانیه یادم نیفتد که نیستی !
.
.
.
شیشه های خانه ها را دستور دادند دوجداره باشد ، دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود . . .
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !
.
.
.
تو گفتی دوستت دارم و من باور کردم گناه کدام یک از ما سنگین تر بود ؟
.
.
.
بدترین حسه دنیا اینه که ، بدونی کسی که دوسش داری همون اندازه یکی دیگه رو دوس داره !
.
.
.
نمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !
.
.
.
باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم . . .
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم . . .
باز باید مواظب اشک هایم باشم . . .
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم . . . ”
.
.
.
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛
پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست !
.
.
.
حس میکنم گم شده ام . . .
امّا تلخ تر اینکه ، کسی دنبالم هم نمی گردد . . .
.
.
.
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ؛
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .
.
.
.
گوشه ندارد که یک گوشه اش بنشینم و نفسی تازه کنم . . .
گرد گرد است این زمین . . .
این روزگار
.
.
.
هوای مُردن بیخ گوش من است !
همانجایی که روزی رد نفسهای تو بود . . .
.
.
.
همین که با منت هم هستـی کافیست !
نیستی ات نیست ام می کند . . .
.
.
.
محکم ببار باران نم نم علاج زخمـهایم نیست . . .
.
.
.
دیشب یهو دلم کودتا کرد . . .
تو رو میخواست . . .
سرم رو کردم زیر بالش اروم به دلم گفتم :
خفه شو . . . !
دوره دموکراسی گذشته میزنم لهت میکنم !
.
.
.
گفتم برایت میمیرم !
تو خندیدی ولی من ، از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم . . .
.
.
.
میخواهم از درد بگریزم ولی درد بدون من تنها میماند ؛
که این خود درد دیگری است !
.
.
.
بگذر بهار ، حالم با تو خوب نمی شود . . .
پاییز حال مرا خوب می شناسد !
.
.
.
درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
.
.
.
چه میگویند که یکی بود و یکی نبود ؟!
پس چرا برای من فقط یکی نبود مصداق دارد ؟!
.
.
.
یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست . . .
و یک شب همه کَست میشه یک غریبه . . .